یادداشت
یادداشت

یادداشت

دست و دهان و دندان

در تماشای "پدرخوانده"-1


بیرون، جشن ازدواجی برپاست؛ جشن تشکیل خانواده. در قریب به اتفاق فرهنگ هایی که می شناسیم این یعنی خروج عنصر مونث از خانواده سابق خود و تبدیل شدنش به زیرمجموعه ای از خانواده عنصر مذکر. اینجا اما چنین نیست. عنصر مذکر، آقای داماد، اینجا انگار تنها بهانه ای برای تجدید و تمدید و تقویت مناسبات خانواده کهنِ عنصر مونث، عروس خانم، حاضر است. کسی به او تبریک نمی گوید؛ کسی هدیه ای به او نمی دهد؛ کسی مهمان او نیست؛ کسی از جانب او میزبان نیست؛ در پایان حتی در خانواده پذیرفته هم نشده است که پدرخوانده تاکید می کند، هیچ از مسائل خانواده با او حتی سخن هم گفته نشود. جشنِ آن بیرون و خوشی ها را مادر زیر سایه دارد و داخل، جایی که خورشید را راهی به آن نیست، تمامیِ سایه بزرگ و سیاه، متعلق به پدرخوانده است. جایی که پدری برای دخترش عدالت طلب می کند. عدالتی که دادگاه و پلیس که او گمان می کرد با مالیاتِ سال به سالش آن ها را خریده و در خدمتش حاضرند به او نداده اند. او، در این سرزمینِ نو صاحبِ پول شده و پول را قدرت فهمیده و حالا عدالت را خود ترجمه می کند به اعدام و قصدِ خریدش را دارد:"چقدر باید بپردازم؟" به سراغ مناسبات قدیم آمده (ویتو کورلئونه، پدرخوانده دختر اوست) و قصد دارد با ابزار جدیدش (پول) ازشان خدمات بگیرد. اما آدم که نمی تواند دندانهایش را برای جویدن غذا و دست هایش را برای شانه کردن موهایش و چشم هایش را برای دیدن دختر همسایه با حقوق و مزایا استخدام کند! دست و چشم و دندان یا از عهده کاری برمی آیند یا نه؛ و اگر بربیایند، بی تمنای صاحبِ بدن، برای بقا و نیاز خود، به بهترین شکل ممکن انجامش خواهند داد. به تقاضای پدرخوانده از او نگاه کنیم: از او نمی خواهد سری ببرد، آواز سوزناک بخواند، مگس ها را دور کند یا رنگ پرده های خانه را انتخاب کند. پدرخوانده از دندان، امکان دندان را تقاضا می کند: از مرده شور تقاضای شستن مرده می کند. ناباوریِ بوناسرا و تصور غلطش از معنای خانواده تا آن زمان را شاید بسیاری از تماشاگران شریک باشند در آن لحظه، اگر حواسشان پیِ قاتلِ سانی، همسرِ مایکل یا پول موادمخدر نرفته باشد.


ادامه دارد



the Godfather(Francis Ford Coppola)-1972

نظرات 4 + ارسال نظر
سینوش جمعه 23 مهر 1395 ساعت 21:17

اینی که میگی "پدرخوانده از دندان، امکان دندان را تقاضا می کند" واقعا قبول دارم
چقدر جای این عروسی قشنگ و درست انتخاب شده بود و باید واقعا به اون مغزی که اولین بار این فکر عروسی رو ایجاد کرده صد آفرین گفت.همه چی این عروسی خوب بود "کی" به عنوان یه فرد غیر خانواده مایکل به عنوان عضوی که مثه پدرش نیست و فرق میکنه و معرفی کردن اعضای خانواده به اون شکلی که واقعا هستن و ...خیلی خوب بود!
فکر نکنم هیچ چیزی به اندازه این عروسی میتونست این همه کار رو انقد شیک انجام بده.

فرق فیلم خوب و بد همین سرجای خود بودن و نبودن همه چیزه.
ما نگاهمون زمین تا آسمون فرق داره. مایکل عین پدرشه و کی عضو خانواده به نظر من.

سینوش جمعه 23 مهر 1395 ساعت 22:21

من نگفتم فرق دارن من اون صحنه رو میگم مایکل به کی گفت من با پدرم فرق دارم و اخر سر نتیجه اش معکوس شد!

شباهت شاید از همین سکانس هم دیده میشه‌.

سینوش جمعه 23 مهر 1395 ساعت 22:30

راستی کانی هم که گفتی با بقیه زنهای فیلم فرق داشت توی 2 که دیدم این تفاوت رو نشون داد روی یک ملموس نبود حداقل برای من

راستش من در مورد زنهای فیلم کلا موافق نیستم. فقط فرق کانی واضح تره. البته که اون خانواده مرد سالاره ولی نگاه ابزاری به زن برش حاکم نیست گرچه فرزند بدون زن متولد نمیشه.

سینوش جمعه 23 مهر 1395 ساعت 22:35

یه چی دیگه بگم در فیلم دو که بعدا در موردش حرف میزنیم میبینیم که مایکل و پدر عین هم بودن اما با دو روش مختلف در برخورد...

این توی همون یک هم هست.زمانه عوض شده و تکنیکها هم تغییر کرده.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد