یادداشت
یادداشت

یادداشت

یافتم

قدیم ها هم که توی کتاب خواندن تنبل نبودم دست و دلم به خواندن نوشته های زنان نمی رفت. الآن که تنبل شده ام دیگر 24 بار فکر می کنم قبل از این که نوشته نویسنده مونثی را بگذارم توی صف خواندنی ها. این البته بیشتر از این که از نگاه جنسیتی من آب بخورد از نگاه جنسیتی آن بندگان خدا آب می خورد. خلاصه اش این که یاد گرفته ام دلم هی آه و هی حسرت و هی چند وجهی های عشقی نمی خواهد و مثلا هوای سردتر و شخصیت هایی که دلشان برای خودشان نمی سوزد می خواهد باید بروم سراغ آن جنسی که این جنس خشن صدایش می کند. اما برای این که خودم را متعصب و جنسیت گرا صدا نکنم حتما هر از چند گاهی از بانوان محترم چیزی می خوانم و گاهی هم کشف های بزرگی می کنم مثل "شنل پاره" نینا بربروا. هنوز زود است که بگویم مثل نینا بربروا؛ اما این چیزی است که حتما امتحانش می کنم و بهش امید فراوان دارم. این داستان سرد و سخت مثل زمانه ای که روایتگرش است اصلا مدام توی گوش خواننده اش با صدای زیر فریاد نمی کشد "زنی مرا نوشته است" با کلی صفتهای آشنا برای پر کردنِ جلوی واژه زن. داستان را نویسنده ای توانا درباره بشریت و شرایط حاکم بر زندگیش نوشته است که از قضا هم خودش و هم انسانِ نماینده بشریتش مونث هستند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد