یادداشت
یادداشت

یادداشت

odd man in

جیمز میسون در سکانس افتتاحیه odd man out چنان خارق العاده است که آدم دلش می خواهد تمامی مجسمه های موجود برای تقدیر و تشکر از بازیگران را تقدیمش کند و چند تایی هم مجسمه از این بابت پایه گذاری کند! باقی فیلم کمی سخت می شود. این که باید حدود یک ساعت به تدریج جان از تنت بیرون برود و تو هم تمامی شهر را بالا و پایین بروی و چند تایی پیام هم در گفتار منتقل کنی، خب کمی زیاده خواهی است از بازیگر.


 odd man out(Carol Reed)-1947

memory

-I memorized it.

-Obviously but why?

-Because it has no meaning. I love things that have no meaning.


Sherlock Holmes faces death(Roy William Neill)-1943

la vie en rose-noir

 

آخ که این نیاز مردم به امید و قهرمان و نیروی شرِ شکست پذیر برای سر به راه کردنشان چقدر به حال اثر هنری مضر است. مرز هنر و صنعت ارضای همین نیاز است شاید.

20 سال بعد از این، جف کاستلو* رسید کلاهش را از متصدی نمی گیرد و به کافه وارد می شود، جایی که نیک بیانکو از آن بیرون  می آید بعد از این که فشنگهایش را توی سطل زباله ریخته و هفت تیرش را به امانت دار کافه تحویل داده و با کلامی هم بر این کارش تاکید کرده است. اسلحه جف کاستلو را پلیس از جسدش بر می دارد و جای خالی فشنگ ها را کنار فشنگ های فرو رفته در بدنِ جف کشف می کنیم و خودکشیِ ساکتِ او را می فهمیم. پلیسِ "بوسه مرگ" اما با دست نوازشگر و قهرمان به حمایت و حفاظتِ نیکِ فداکار می آید، دشمن پلیدش را در مسیر جهنم همراهی می کند و او را به آغوشِ گرمِ بانوی پرحرفی که فیلم را با بیانِ بزرگترین دستاوردش(مردی که می شود برایش غذا پخت و از فرزندانش مراقبت کرد و بوسید) به پایان می برد. فیلم نوآر در امریکا متولد شد اما در فرانسه فهمیده شد.



kiss of death( Henry Hathaway)-1947


* در سامورایی

آزاد

داستان "رم، شهر بی دفاع" را هیچ وقت حتی برای خودتان هم باز تعریف نکنید! بد جوری تاریخ مصرف گذشته و متعصب و نژادپرستانه است. اما تا می توانید این عکس و اگر شد خود صحنه را تماشا کنید و آزاد بیاندیشید.


Roma città aperta/Rome, Open City(Roberto Rossellini)-1945


تعلیم و تربیت

فیلم و داستان، در یک لحظه ناگهان، احساس وظیفه می کنند در قبال جنگ های سرد و گرمِ حاکم بر دورانشان و آدم بده را به چشم برهم زدنی در مختصات دشمن قرار می دهند تا تماشاگر فراموش نکند از کی و چی باید بترسد و چه عاقبتی را باید برایش آرزو کند. همین شاید دلیلی باشد برای بیرون ماندن فیلم از آرشیو به خاطر سپردنی ها.



this gun for hire(Frank Tuttle)-1942

باز باران

ایتالیایی ها ضرب المثلی دارند شبیه "هرچی سنگه مال پای لنگه"؛ آن ها می گویند piove sul bagnato که ترجمه عینی اش می شود این تصویرِ دزدان دوچرخه، با تفکیکِ  خشک ها از خیس ها در باران:



یکی از باران هایی که سینما از دست عشاق و رمانتیک ها به در برده؛ شور است برای زخم و به چشم فرو می شود نه از آن بیرون .


Bicycle thieves/ ladri di biciclette (Vittorio De Sica)-1948

نورِ سیاه

"خوی حیوانی"(که چندان ترجمه مناسبی برای brute force به نظر نمی آید. یا اگر هست، ترجمه دیالوگی* از متن فیلم که مستقیما به این عنوان اشاره دارد  و بناست نقش پیام آوری و مفید ساختنِ فیلم را بر عهده داشته باشد، قدری عجیب به نظر خواهد آمد)، فیلم تاریکی است. تاریکی که شعله های پر نورِ آتش با به جا گذاشتنِ مدامِ لایه های قطورِ خاکستر به روی آن، مدام تیره ترش می کنند. عین تصویری که می شود از جهان داشت..


brute force(Jules Dassin)-1947


______

* not cleverness;not imagination; just force; brute force; congratulations! force does make leaders but you forget one thing: it also destroys them.

خشونت

میزوگوچی در زنِ شب، زن را زیر شلاق تصویر کرده است چنان که هر زن ستیز و زن پرستی پیش و پس از او. فرق اینجاست که او و نویسنده اش، شلاق را هم به دست زن داده اند و به این وسیله از نگاه جنسیتی عبور کرده اند و به نگاهی انسانی رسیده اند که خشن تر از ورود در سخنرانی ها و رفتن بر پرچم هاست.

از آن لحظه ها که می توان ساخته میزوگوچی را ورای داستان دید و ستود (مسلما کادر در فیلم متفاوت است)

 woman of the night/Yoru no onnatachi (Kenji Mizoguchi)-1948