یادداشت
یادداشت

یادداشت

اعترافات

من و ساتیاجیت رای رفقای خوبی هستیم.  او فیلم های خوب ساخته و برای من گذاشته و رفته ، من هم تا جایی که می توانم خوب می بینمشان و دوستشان دارم. تا اینجا هم بین خودمان بماند همه کارهایش را از سه گانه "آپو" که معروف ترین ساخته هایش در ایران هستند بیشتر پسندیده ام. اما خب یک چیز دیگر هم حالا باید بین خودمان بماند و آن این که این "چارولاتا"یی که گویا در سطح بین المللی به پخته ترین ساخته او می شناسندش و خودش هم جایی از بیشتر دوست داشتنش گفته را کمتر از مثلا "نایک" دوست دارم. ایده "آنا کارنینا"یی داستان خب خیلی باب طبع من نیست اما راستش حالا باید اعتراف دیگری هم به اعترافاتم ضمیمه کنم که پیچیدگی روانی چارولاتا را به مال آنا ترجیح می دهم و طراحش را موفق تر می بینم. متن فیلم شعارزدگی هایی هم دارد که خب گاهی الزاماتی بوده برای تامین بودجه و گاهی هم احساس رسالت نویسنده که در "نایک" و "بزدل" و حتی "اتاق موسیقی" هم می شود نمونه هایشان را یافت. شاید اتفاقا از این لحاظ سه گانه آپو پاک تر بودند.



charulata/the lonely wife(Satyajit Ray)-1964


 

نقش

در ترجمه Nayak یا hero به فارسی یا زبان های دیگر، معنا از دست می رود. فیلم را "قهرمان" صدا کنیم، شما به چه چیزی فکر می کنید؟ مثلا هنرهای رزمی، جنگ، نجات فیزیکی بشریت از رنج های مادی که می شناسید و ...یا سینما؟ در هندوستان این دو کلمه پیش از هرچیز مترادفِ بازیگران نقش اول مرد است (شاهرخ خانشان را مثلا شما خوب می شناسید). به این دیالوگ فیلم نگاه کنید:

- پیشنهاد بازی توی یه فیلم رو برام آورده.

-چه نقشی؟

- hero.

Hero البته God نیست ولی خداگونه است. همان طور که تمامیِ آن اجسامی که هندیان به سویشان نیایش می کنند و به پایشان قربانی می برند و خواسته ازشان می خواهند، خدا نیستند. nayak هم پرستیده می شود؛ سوی آرزو و خواسته و طلب معجزه است؛ آرامش می دهد و بر می آشوبد؛ نزدیکِ نزدیک و دورِ دور است؛ ظاهر انسانی و قدرتی فراتر از او دارد. nayak  آن جا توی آن عکسی است که امضا می شود، نه صاحبِ این دستی که دارنده ی آن امضاست: جاودان، با هم تصویری که اول بار از او ترسیم کردند برای تسهیلِ پرستیدنش.


Nayak/Nayak:the hero(Satyajit Ray)-1966

بی پرده

دنیا هر دو سوی پرده و پنجره است.


Apur sansar/the world of apu(Satyajit Ray)-1959

جادو

ساتیاجیت رای یکی از موفق ترین فیلمسازها در قصه گویی از طریق کادربندی است. قاب های این فیلم ساز برای تولید "وای چه قشنگ" طراحی نشده اند، بلکه در راه دستیابی به "پس این طور!"  حرکت می کنند.



the coward/kapurush(Satyajit Ray)-1965

ماندگاری

آپو یک از دست دهنده حرفه ای است پس شانس جاودانه شدن دارد.

 

 

The world of Apu/Apur sansar(Satyajit Ray) -1959

پایان بندی

در پایان، شمع ها خاموش می شوند. خب، شمع تمام شدنی است. می سوزد؛ روشن می کند؛ به پایان می رسد؛ خاموش می شود. تاریک می شود؛ مگر پرده را برداری. عمرِ شمع، طولِ شب است. اما نورِ خورشیدِ پشت پرده برای چشم و جسمِ خو گرفته با چلچراغ ها کور کننده و سوزاننده است. می کُشد؛ چه اشرافیتِ پوسیده و فرسوده هندوستانی را در اوایل قرن بیستم ، چه روشنفکریِ کلاسیکِ درخود فرو رفته هر کجایی را در اوایل قرن بیست و یکم یا هر وقت دیگر.

دیوار را از شیشه شفاف هم که بسازند، نور را هم که با شکستی عبور دهد،مانعی بر هوا خواهد بود.


چلچراغ در نمایی از فیلم

The music room/Jalsaghar(Satyajit Ray)-1958