یادداشت
یادداشت

یادداشت

عنوان ندارد

Hope is the same as giving up.

Naruto:Shippuden

memory

-I memorized it.

-Obviously but why?

-Because it has no meaning. I love things that have no meaning.


Sherlock Holmes faces death(Roy William Neill)-1943

reality

Traps are made to be fallen into.


Naruto:Shippuden


یکی از دو حالت

...les plongeons rentrés laissent parfois d'étranges courbatures.


La chute

Missing

_I miss you.

+I miss you too.

*I miss the old days when your romantic partners could be return to the video store.


Big bang theory

راه

یکی از دهقان ها: الآن چی کار کنیم؟

رونین: هر کاری که از دستتون بر میاد.



"سه سامورایی یاغی" در آغاز یک جیدایگکیِ معمولی است با ارباب مخوف و رعیتِ مظلوم و ساموراییِ راه بلد. در میانه به یک چامبارای بد تبدیل می شود؛ وقتی که شمشیرِ شمشیرزن به جای حذف مهاجم در فاصله کمتر از یک متریِ خود،آرام و آماده به خدمت در جوارِ شمشیرزن می ماند تا مدت زمان تعلیق را ناموجه بالا ببرد. در پایان اما، وقتِ دور شدنِ سه رونین با سه فلسفه متفاوت از صفحه نمایش، فیلمی ماندنی و تاریخی است.


Three outlaw samurai/Sanbiki no samurai (Hideo Gosha)-1964


view

...

یک بیت از شعر شاعری به ذهنم رسید. شعری که در نوجوانی در مجله ای خوانده بودم. 

"ای کرم ها، ای دوستان ما..."

یک بیت دیگر هم به یادم آمد.

"آسمان، دریده شو.زمین بسوز.انسان بمیر، بمیر. چه تهییجی است. چه چشم انداز عظیمی ..."

جملات برخورنده ای بود."دوستان ما کرم ها..." [...]در واقع در ساعت هشت و پانزده دقیقه ی صبح روز ششم ماه اوت، آسمان پاره شد، زمین سوخت و انسان مرد.

[...].چی چشم انداز عظیم است؟! چی دوست ماست؟


باران سیاه(ماسوجی ایبوسه)-ترجمه:قدرت الله ذاکری

فقدان

یاروسلاو ایلیچ شروع کرد از تزویر مردم به طور کلی حرف زدن و از بی ثباتی کار دنیا و خودپسندی مردم، و حتی فرصتی یافت که در خلال حرف هایش از پوشکین نیز با بی اعتنایی بسیار زیاد یاد کند و از روابط انسانی با لختی بدبینی حرف زد تا جایی که سرانجام به دورویی و نابکاری اشخاصی اشاره کرد که خود را دوست می نامند، حال آنکه دوستی راستین در جهان وجود ندارد. خلاصه این که یاروسلاو ایلیچ متفکر شده بود و بر مسائل باریک داوری می کرد. اردینف با گقته های او مخافتی نکرد، اما اندوهی شدید و وصف ناپذیر در دلش افتاد؛ گفتی بهترین دوستش را به خاک سپرده باشد.


بانوی میزبان(فیودور داستایفسکی)-ترجمه سروش حبیبی