یادداشت
یادداشت

یادداشت

خوش آمدید

در هتل صفائیه (پارسیان صفائیه) یزد، من بودم و خانمی پشت میز پذیرش و 9 نفر همراهِ منتظرِ من. ساعت طرف های 4 بعد از ظهر. خانم یکی یکی مدارک ما را کنترل می کند، یکی یکی اتاق اختصاص می دهد و پسوردِ وای فای مرحمت می کند و فرم می دهد پر کنیم و بعد از تمام این خدمات، می پرسد "اگر وقت دارید که زنگ بزنم وِلکام بیارن؟" این ولکام که ایشان می فرمایند همان "خوش آمدِ" خودمان است که فرنگی ها قشنگ تر صدایش می کنند و شده است نامِ نوشیدنی که وقت ورود به هتل هایی که بناست خوش قد و بالا به چشممان بیایند، می آورند و تقدیم مسافرِ خسته از راه رسیده می کنند که سرش گرم باشد و متوجه وقتی که صرفِ ثبت مدارک و تخصیص اتاق می شود نشود. حالا حدود 4 ما شده است حدود 4 و نیم و به چشممان آمده، بنا داریم 5 و نیم هم از هتل بیرون بیاییم به قصدِ بالا رفتن از دخمه عزیز شهر یزد زیر آفتاب سوزانش، خانم زنگ بزنند برای ولکام یا خیر؟....

una passeggiata

خدمت خواهران و برادران مهربان و نامهربانم عرض کنم که اگر روزی از روزها خاک یزد هم مثل خاک کیش و دبی و آنتالیا و کلی جاهای دیگر، آغوشش را به رویتان باز کرد و تشریف بردید و از لذت تماشای مسجد جامع آبی رنگ و بلند مناره یزد بهره مند شدید و بعد از بیرون آمدن وسوسه شدید در محله قدیمی و کاهگلی پهلوی مسجد قدمی بزنید و مثلا تاریخ تنفس کنید، به هیچ نیروی بازدارنده ای مجال عرض اندام ندهید و فورا پا به بازارچه ای که اولین نقطه این محله است بگذارید؛ اما،اگر گرسنه یت تشنه یا خسته بودید یا فقط پول توی جیبتان زیادی می کرد یا رفیقی داشتید جهت تحت تاثیر قرار دادن و خواستید در انتهای این راهروی چند قدمی در کافه ایران توقفی کنید، به ویژه اگر آب های آلوده به کاکائویی که معمولا کافی شاپهای مهربان اقسام شهرها سرو می کنند، تصویر آشنایتان از شکلات داغ است، این عنوان را در فهرست سفارشاتتان منظور کنید و از من می شنوید در پاسخ «با شکر شیرین کنم یا همون شیرینی شکلات کافیه؟»،گزینه دوم را انتخاب کنید و یک شکلات داغ واقعی را در کنار یک محله کاهگلی واقعی تجربه کنید.