مدیریت زمان

دیروز در چشم هایم؛

فردا در دستهایم؛

تنم در امروز.



hard boiled(John Woo)-1992

ستاره اشتباهی

"قاتل" پر از تصاویری است که بعدها تبدیل می شوند به موتیف فیلم های جان وو. موتیف هایی که دوستشان داریم (ماهایی که دست کم بعضی فیلم های جان وو را دوست داریم، نه شماهایی که نام و نام خانوادگیش را دوست ندارید چون مثلا شبیه پیر پائولو پازولینی نیست!). فرق اینجاست که در "قاتل"، این تصاویر ستاره فیلم نیستند. وقتی می گوییم ستاره فیلم، همیشه منظورمان او نیست که خودش برای خودش یا به قول فرهیختگان، خودبسنده، تولید نور کند. گاهی (شاید بیشتر مواقع)، منظورمان این است که ابر و باد و مه و خورشید و فلک، یا همان تمامی عواملِ دیگر فیلم، دست به دست هم می دهند تا او بدرخشد؛ و خب ما هم خورشید را ستاره می دانیم هم آن هایی که هزاران هزارشان از هیچ شبی روز نمی سازند را.پس الآن که من می گویم ستاره "قاتل"، فیلمنامه است شما بر نمی دارید و به رفقایتان نمی گویید که فلانی گفت فیلمنامه "قاتل" محشر است و قربان صدقه اش رفت و برویم کیفش را ببریم و از این جور چیزها، نه؟ فقط فکر می کنید که از نظر فلانی که من باشم، فیلمساز بیشتر از هر چیز به فیلمنامه اش اهمیت داده است، آره؟ و این، ضعفی است که بعدها جان وو می پوشاند و فیلم هایی می سازد که کارگردانی و تصویر ستاره هایش هستند و فیلمنامه از خدمه شان.




the killer* (John Woo)-1989

_____

*شما می دانید Killer را باید "قاتل" ترجمه کرد یا آدمکش یا چی؟

دایره سرخ


خلاصه شدنِ* "صخره سرخ" آن قدر توجهم را جلب نکرد که دایره قرمز رنگِ پهلوی نشان شبکه پخش کننده اش، به معنای ممنوع بودن تماشای فیلم برای کسانی که به اندازه کافی سال در جهانمان نگذرانده اند. در خاطرات من نه فیلم صحنه های جنسی پر رنگی داشت و نه خشونتِ آن چنانی؛ گیرم که درباره جنگ  و با جنگ بود. وقت تماشای سکانس محبوبم از جنگ اما پی بردم به علت سرخیِ آن دایره! تصویر جنگ در "صخره سرخ" آزارنده نیست. آن خشونتِ مطلوب و ارضا کننده تماشاگر با تولید رنج برهنه و قطع اعضا و درد وارد کردن و نمایش چهره های رنجور و چشم های ملتمس و تن های خسته و هر آن چه شما** خواسته اید در آن نیست. سازمان دهیِ نبرد و سربازان و نقشه هایش و استفاده از ابزار جنگی و زخم ها و خون و پیروزی و شکست، همه به قطعه ای موسیقی و رقص می ماند. یعنی کل فیلم چنین است اما من آن وقت حواسم را داده بودم به همین یک جزء از آن کل. زخم ها، دردی به تماشاگر وارد نمی کنند و چشم های او را نمی بندد و ترسی و میل به گریزی تولید نمی کنند، زخمه ای هستند که باید بر ساز وارد شوند تا نغمه ای بسازند که به تمامِ گوش شنیده شود. نمایشی دلنشین از چیزی که باید هراس آور باشد. نخوانید فیلم در تحسین و ترویجِ جنگ است. نویسنده، فیلم را پر کرده است از دیالوگ ها و معناهای ضد جنگ و زندگی دوست و باز هم آن چه شما*** خواسته اید. اما تصویر نبرد دلپذیر و قابل نمایش به هر کودکی است که هنوز "نیک" و "بدِ" بزرگسالانه به او تعلیم نشده و شاید زیباییِ نمایش را به زیباییِ عمل و معنا تعبیر کند، حتی با تذکرِ سرپرستی که آدم بدها را برایش ضربدر بزند و برای سلامت نگه داشتنش از شکلات، سهمیه روزانه ای برایش تعیین کند و نمک را از رژیم غذاییش بردارد. دانستنِ وجود شکلات و نمک و آدم بودنِ بدها هم برای کودک خطرناک است!


 red cliff(John Woo)-2008

_____

* زبانم لال! کیست که حتی خیالِ گفتن از سانسورشیپ در آن سوی مرزها، خصوصا در حوزه اروپاییش داشته باشد؟ صحبت از اهمیت دادن به وقت مردم است و کوتاه کردن فیلم به قدِ مناسبِ ایشان.

** این "شما" را بگذارید هوادارانِ تماشای خشونت به خودشان بگیرند و بی جهت از دیوارش بالا نروید.

*** این یکی "شما" را هم بگذارید هوادارانِ پیام های اخلاقی به خودشان بگیرند و بی دلیل بر درش نکوبید.