اندازه

کیم کی دوک فیلمساز مورد علاقه ام نیست. ناتورالیسم توی نگاهش را دوست ندارم؛ همین طور توحش* توی فیلم هایش را. اما تماشایشان می کنم. بهشان فکر می کنم. سرگرم می شوم.

"گارد ساحلی" یکی از این همه است که دوست ندارم اما به راحتی تا به پایان تماشا می کنم به مرزها و مفهوم دفاع و حمله فکر می کنم و دیوانه هایش و دیوانگی شان سرگرمم می کنند. اما دائم به این فکر می کنم که گره های داستان، بهانه های حوادثش و پیش برنده ها چقدر احمقانه اند. گاهی لازم است اگر ایده ای در حد فیلم کوتاه 40-30 دقیقه ای داریم، حتی اگر فیلمساز بزرگی هستیم و کیم کی دوک صدایمان می کنند، همان 40-30 دقیقه را بسازیم و برای بند کردنش سر و پایش را این طور نکشیم؛ گیرم همین بسط های احمقانه داستان را هم بشود توجیه کرد با احمقانه بودن آن مرزها و این اسلحه ها و اصلا خود حیات و بشر و فرو افتادنش از بهشت در حوض ماهی!



The coast guard/Hae anseon(Ki-duk Kim)-2002


* توضیح واضحات: توحش و خشونت دو معنای متفاوتند.

راز بقا

فیلمی درباره حیات وحش. نماد های تمدن عبارتند از: سرباز امریکایی، زبان انگلیسی، مجلات اروتیک، مواد مخدر، فشنگ، دوربین عکاسی و پُست که کارکرد تمامیشان تقویتِ توحش است و دست آخر هم بر همگان روشن می شود که آدمی زاد بدون تفنگ هم از پسِ کشتن هم نوع (و غیر هم نوع) بر می آید و بدون سیم خاردار هم از عهده تعیین قلمرو بر می آید و تنها چیزی که لازم دارد زبان انگلیسی است برای درک شدن!



Adress unknown/Suchwiin bulmyeong(Kim Ki-duk)-2001