آن چه در زیر می بینید «ماست و گرانول» نام دارد و با روم سرویس هتل اوین تهران(پارسیان اوین البته)، به همین صورت و بدون سینی از کافی شاپ تا اتاق آمده است.

برج کج ساخته شده از میوه های تازه روی لیوان در نگاه اول شاید چند تایی «به به!» تولید کند، اما در نگاه دوم که نگاه خورنده خواهد بود و نه نگاه تماشاگر، جای خودش را به «حالا چه کارش کنم» می دهد. قاعدتا استفاده از هرگونه ماده خوراکی در تزئین یک خوردنی باید با هدف خورده شدن آن چیز صورت گرفته باشد؛ در غیر این صورت مصداق مسلم اسراف است و خشم سازمان جهانی غذاو فعالان حقوق بشر و محیط زیست را هم بر خواهد انگیخت! پس حالا که بناست آن برجک را بخوریم سوال پیش می آید که چگونه؟ حتی اگر بنا نبود بخوریمش سوال پیش می آمد که برای خوردن اصل مطلب این برج را کجا پیاده کنیم؟ بشقابک زیر لیوانمان که در برابر این قد و قامت حرفی برای گفتن ندارد؟ پس می خوریمش؛ اما چگونه؟ به قد و بالای چوب نگه دارنده نگاه نکنید! زورش به اندازه همان خلال دندان خودمان است و نمی تواند میوه ها را آن گونه نگه دارد که یکی یکی و بدون دخالت دست بخوریمشان. گذشته از این، بعید است بتوانیم بدون دخالت دست از پس جدا سازی پوست هندوانه و موزی که از طبقات این برج هستند بر بیاییم! در ابزارمان هم نه چاقو داریم و نه چنگال و این کار، شغل قاشق هم نیست!
بعد از حاشیه، نوبت می رسد به متن. بگذریم از نسبت ماست و گرانول که بر خلاف عنوان برتری با حجم غلات به کار رفته است و ناچاریم از خشک خشک صرف کردن مقداری از آن ها؛ بگذریم از کوتاه قامتی قاشقمان که باعث می شود از نیمه به بعد، از هرچه روی دیواره لیوان جا گذاشته ایم روی دسته قاشق و انگشتهامان هم یادگار برداریم؛ این میان وعده غذایی که به خوبی از عهده ایفای نقش وعده شام هم بر می آید از یکی از مهمترین بیماری های بسیاری از دسرها و شیرینی جات تولید شده در واحدهای متعدد پذیرایی کشور رنج می برد: دارچین! دارچین عطر دلپذیر و حتی طعم گوارایی دارد اگر مختصری به عنوان چاشنی خوردنی را همراهی کند؛ اما اگر این اختصار حضور رعایت نشود، ایشان آن قدر خودنما و نیرومند است که هرگونه طعمی و عطری را در حوزه ظرف غذا از دید خارج می کند و هی خودش را به رخ می کشد آن قدر که خورنده بالاخره از لمس طعم باقی عناصر تشکیل دهنده خوراکی ناامید شده، عمل خوردن را نیمه کاره می گذارد و فقط با خاطره دارچین صحنه را ترک می کند!