یادداشت
یادداشت

یادداشت

یکی بود یکی نبود

آنچه گذشت...


خب یکی بود یکی نبود؛ البته قبلش یه طهمورثی هم بود که


مر او را یکی پاک دستور بود               که رایش ز کردار بد دور بود


اسمش هم شهرسپ بود و


همه روزه بسته ز خوردن دو لب           بپیش جهاندار برپای شب

چنان بر دل هرکسی بود دوست          نماز شب و روزه آیین اوست


اینه که راه راست با تمامی علائم راهنمایی و رانندگی و طرح های تشویقی و بازدارنده ش درست جلوی پای طهمورث کشیده شده بود و


چنان شاه پالوده گشت از بدی        که تابید ازو فره ایزدی

برفت اهرمن را بافسون ببست        چو بر تیزرو بارگی برنشست


این رو هم گوشه ذهنتون داشته باشید که اگه ما امروز بلدیم بنویسیم و دیروزم فردوسی بلد بود بنویسه و چند روز قبلشم اونی که فردوسی نوشته هاش رو خوند و به شعر درآورد بلد بوده بنویسه از این بابته که این جناب طهمورث در راستای اشاعه راه راست و علائم راهنمایی و رانندگی و سرعت گیر و قبض جریمه و اینا برداشته رفته سراغ دیوها و


از ایشان دو بهره بافسون ببست      دگرشان بگرز گران کرد پست


و کلا از این بابته که بهش میگن طهمورث دیوبند؛ ولی بعدش از همون دو بهره بسته شده خط رو یاد گرفت (انواع و اقسام) و واسه تشکر بازشون کرد برن تو همون راه های کجِ خودشون.


ادامه دارد..

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد