یادداشت
یادداشت

یادداشت

جبر

"خانواده پاسکوآل دوآرته" اصرار دارد واقع گرا و مستند به نظر برسد. گرچه بدون این اصرار هم رئالیستی است اما نویسنده ترجیح داده است مدام سند و مدرک ارائه کند و برایمان سوگند یاد کند انگار در محضر دادگاهی باشد. در واقع به اصرار، مای خواننده را در جایگاه قاضی و هیات منصفه قرار می دهد و اجازه نمی دهد به تماشا بسنده کنیم. بعد از این تعیین جایگاه، متن اعترافات پاسکوآل در اختیارمان قرار می گیرد. اما داستان، "اعترافات پاسکوآل دوآرته" نام نگرفته و به نام خانواده اوست. انگار از همان آغاز بگوید که اگر او جای دیگری متولد شده بود، خانواده دیگری داشت، خاطرات دیگری هم داشت و ماجراهای دیگری برای نقل کردن؛ تاکیدی بر این که همه چیز از جبر جغرافیایی آب می خورد و پاسکوالِ قصه ما بی اختیار و بی تقصیر است. نویسنده، ابتدا ما را در جایگاه قضاوت گذاشته و بعد، حکمی را که از پیش صادر شده برای اعلام بهمان تحمیل کرده و به این ترتیب در تجربیات یا دست کم احساسات پاسکوآل شریکمان کرده است: ابزارِ بی اختیارِ نمایشی بودن و بس.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد