فردوسی هم مثل ما در تکالیف کلاسیمان، شاهنامه اش را با مقدمه آغاز کرده است. با این تفاوت که مقدمه او، یک مقدمه واقعی است و کارش، آغاز است و به تدریج وارد کردنِ خواننده به اصلِ ماجرا، از راهِ فراهم آوردنِ مقدمات. یکی شان(یکی از مقدمات)، در ستایشِ خرد، که بی آن نه نوشتن میسر بود و نه خواندن میسر است. فردوسی، بعد از شرح منظورش از واژه خرد در ابیاتی که یکیشان این است:
ازو شادمانی و زویت غمیست وزویت فزونی وزویت کمیست
بعد که خیالمان را راحت کرد که خرد آن شکرِ شیرین کننده هر زهری و آن تامین کننده هر امنیتی و آرامِ هر ناآرامی نیست،به هر کدام از من و شما می گوید:
تویی کرده کردگار جهان ببینی همی آشکار و نهان
و این یعنی چرایی و شاید حتی چگونگیِ امکانِ در دست داشتنِ کتابِ او برای من و شما.
به قولِ یکی از دوستان_که مدتی به خاطر انجام پژوهشی و گذراندن واحد درسی مجبور شد مقادیر زیادی شاهنامه بخونه_ هر چی بیشتر می خونم، بهتر می فهمم چرا به فردوسی میگن "حکیم فردوسی".
خب من هم که بی اجبار و به اختیار می خونم، گفته دوستتون رو تایید می کنم.