یادداشت
یادداشت

یادداشت

زمین و هرچه در او هست

آن چه گذشت...

مقدمه ادامه دارد و بعد از اینکه تکلیفِ "من کی هستم؟" (دقت دارید که منَش من و شماییم نه جناب حکیم)، نوبت می رسد به "اینجا کجاست؟" و گفتار در آفرینش عالم


که یزدان ز ناچیز چیز آفرید               بدان تا توانایی آرد پدید


و خب حالا باید این "چیز" را به روشنی به خواننده معرفی کرد، البته در همان اندازه ای که نگرانیِ خواننده و مربوط به داستانی است که در پی خواهد آمد: زمین که محلِ رخدادِ حوادث خواهد بود.


زمین را بلندی نبد جایگاه                 یکی مرکزی تیره بود و سیاه

ستاره برو بر شگفتی نمود              بخاک اندرون روشنایی فزود

همی بر شد آتش فرود آمد آب        همی گشت گرد زمین آفتاب

 گیا رست با چند گونه درخت            بزیر اندر آمد سرانشان ز بخت

ببالد ندارد جز این نیرویی                نپوید چو پویندگان هر سویی

وزان پس چو جنبنده آمد پدید          همه رستنی زیر خویش آورید


در اهمیتِ "من کی هستم؟" ، پایان بندیِ "اینجا کجاست؟" دوباره با من و شماست!


ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد