یادداشت
یادداشت

یادداشت

از اول به دوم و برعکس

دلیل لازم بود فرض کنید به مناسبت هشتمِ مارس از آرشیو وبلاگ قدیمی من بیرون آمده است:
 
از اول به دوم و برعکس
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۲ ساعت 15:41 شماره پست: 1073

راحت می توان In a lonely place* را در تحلیل وضعیت روحی مردی دانست، که لابد نامی جذاب و شایسته مطالعه در روان شناسی دارد این کلا ناگهانی و شدید بودنِ همه چیزش: خشمش، فعالیت ذهن خلاقش، تصمیم گیریهایش و عشقش؛ اما در اصل، تحلیلی روی این مرد انجام نمی شود و دیکسون استیل، فقط نقطه ای است در مرکز، فقط بهانه ای است برای به نمایش درآمدن تمامی اطرافیانش و تحلیل آنها. فیلم از همان ابتدا این را به ما متذکر می شود، وقتی که دیکسون پیش از ورود به رستورانی که محل تجمع دوستان و دشمنان است، به درخواست امضای کودکی متوقف می شود و در حال اجابت تقاضای کودک می پرسد:«من کیم؟» و صدای کودک دیگری بلند می شود که «خودت رو به زحمت ننداز، اون هیچ کس نیست» ، حرفی که با تصدیق خود این نویسنده مواجه می شود، هم زمان با ثبت نامش در دفترچه امضاهای کودک. دیکسون استیل بهانه ای است برای دیده شدن دیگران، درست مانند شغلش و آثارش:  فیلمنامه نویس و فیلمنامه هایش بهانه هایی هستند برای به نمایش درآمدن کارگردانان و بازیگران. این مرد ، بهانه ای است برای فکر کردن به آن زن. زنی که نجات بخش وارد داستان می شود: با شهادتش این مرد را از دستگیر شدن به اتهام قتل نجات می دهد و  با حضورش شوق نوشتن و لذت زندگی را به او برمی گرداند. زنی که به هرچیز دو بار فکر می کند، درست بر خلاف مرد که مرزی بین فکر و عملش وجود ندارد(شغل نویسندگیش و خلق در آنِ نوشتن، بیش از آن خشمهای ناگهانی موید این مطلب است).

 آدم برای اینکه به چیزی دو بار فکر کند باید هر دو بار همان آدم باشد، اما آدمی که هنوز کسی را نجات نداده است، همان نیست که نجات دهنده است.

 زنی، روزی توسط مردی دوست داشته شد و او را نجات داد. زن دومی که توسط مرد نجات یافته دوست داشته می شد به ماجرا دوباره فکر کرد و گرفتاری نیافت تا نجات دهنده اش باشد... او هر روز نوشته هایی را تایپ می کرد که مرد می نوشت، جاهایی می رفت که مرد می رفت، صبحانه ای را آماده می کرد که مرد می خورد و صبحانه ای را می خورد که مرد آماده می کرد،حرفهایی می شنید که درباره مرد بود ،به سوالهایی جواب می داد که درباره مرد بود و به مرد فکر می کرد .... پس گرفتار را یافت : زن دوم؛ زنی که زن اول باید برای نجاتش بر می گشت: زنی که توسط مرد دوست داشته نمی شد، که با او جایی نمی رفت، که به او فکر نمی کرد، که حلقه ای را که او خریده بود در دست نداشت، زنی که فرصت داشت به هرچیز دو بار فکر کند. پس جایی در پروازِ پُرِ نیویورک رزرو کرد تا اگر کسی در فکر کردنِ دوباره اش به پرواز کردن به نیویورک، از این کار منصرف شد، آن جا به اویی برسد که باز می گردد از زنِ دوم به زنِ اول.

 

* به کارگردانی نیکلاس ری، محصول 1950



In a lonely place(Nicholas Ray)-1950

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد