یادداشت
یادداشت

یادداشت

the real thing!

شمشیر، برای این سامورایی های جوان، بخشی از آرایش ظاهر است؛ درست مثل شیوه نشستن، مثل شیوه پوشیدن، سخن گفتن، اعتراض و شورش و مبارزه کردن. مثل کلام برای روشنفکرهای جوان جامعه امروز ما! همان طور که از این 9 نفر، کاری جز ویرانگری و در بهترین وضعیت، پیروی بر نمی آید و با بستنِ دو شمشیر و تراشیدن موی سر و حمل نشان و عنوان خانوادگی، سلحشوری ازشان بر نمی آید، بر زبان داشتن "به مثابه" و "ساز و کار" و رعایت تمامیِ فهرستِ ملزومات و مقدساتِ روزی روزگاری، چراغی در هیچ فکری روشن نمی کند؛ روشن کردنِ بیرون و تابیدن بر این و آن و اینجا و آنجا کجا؟ مثل همین مردِ ژولیده ی ژنده پوشِ مستِ یک شمشیری که آن یکی را هم نه چون نشان افتخار و سمبلِ برتری و ابزار کشتار و هر کاربردِ دیگرِ آمده در شناسنامه و ویکی پدیا، بلکه مثلِ عصا و تکیه گاه، به کار برده است، نوری اگر برای فکری می جوییم در همه گناهانِ بوشیدوی تلگرامی و کافی شاپی و کارگاهی و انجمنی و مسابقاتی شاید بیابیمش!


 

Sanjuro(Akira Kurosawa)-1962

نظرات 2 + ارسال نظر
سینوش شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 00:50

یعنی عاشق یه خط آخرم...

مادربزرگه به رونین ما میگه که تو یه شمشیر برهنه ای،شمشیر بهتره در قلاف باشه...اما جالبه همین شمشیر برهنه نجاتشون داد و صحنه آخر موقعی که محافظه اومد برای خونخواهی با کشتنش ناراحت شد و گفت این هم مثل من شمشیر برهنه ای بود،و به صورت خیلی عصبی نفس نفس میزد...انگار که عاقبت شمشیرهای برهنه رو می دید.
دیوانگی جالب و ابدیه، شمشیرها رو ایجاد کردیم و ما باید برای حفظ تعادلمون و مقابله باهاش به شمشیرها تکیه کنیم....
و در آخر جنگجویان از یاد رفته ترین ها هستن



شمشیر چیز به درد بخور ولی خطرناک و ترسناکیه. واسه همین اختراعش که کردیم براش غلاف هم ساختیم تا بین اون و خودمون فاصله بمدازیم و ازش در امان باشیم. طبقه سامورایی رو ساختیم اما کلی قانون به دست و پاش بستیم و از رونین های آزاد فاصله گرفتیم.
خونی که دست آخر از مباشر میره خیلی بیشنر از خونیه که از همه باقی کشته ها دیدیم انگار اون شمشیر برهنه تنها خون جماعتی رو در خودش داره. تمام این مدت سهم اون دو زن نماینده گذشته و آینده(با برداشت من سرزمین) زیبایی هاست: لطافت وطراوت کاملیا و عطر یونجه و ... آرامش!

مجید مویدی جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 03:02

سلام
نگاهت رو به این صحنه خیلی دوست داشتم.
کیف کردم. ممنون.
اگه دوست داشتی، راجع به "سامورایی قاتل" از "اوکاموتو"(اگه اشتباه نکنم) هم چیزکی بنویس. دستِ کم در موردِ یه صحنه ش. من بد جور شیفته ی این فیلمم :)

سلام.
کاش شما هم نگاهت رو در مورد دست کم یکی از صحنه های فیلم مکتوب می کردی..
اون فیلم رو 2-3 سال دیده م و توی آرشیوم هم ندارمش. اینه که باز دیدنش زمان می بره. موفق اگه شدم درباره ش هم می نویسم. چشم.فعلا کاری که از دستم بر میاد باز انتشار تک جمله ایه که تماشای اول درباره ش یادداشت کرده م.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد