یادداشت
یادداشت

یادداشت

از آن ها

من از آن نویسنده ها هستم که دوست ندارند خوانندگانشان از آن خواننده هایی باشند که فکر می کنند رکوردهای ورزشی را فقط یا با متر اندازه می گیرند یا گرم یا ثانیه؛ یا از آن خواننده ها که فکر می کنند ورزشکار یعنی بازوی کلفت و عقل نارس و پولِ مفت و هنرمند یعنی همان کس که در کتاب های پدربزرگ هایشان نام برده اند و تعریف کرده اند و مربی ها و مرادها و مدرس ها و الگوها و راهبرها نام هایشان را مثل ذکر رفع بلا روزی چهل بار تکرار می کنند و دور خودشان فوت می کنند و  ... ؛ یا از آن خواننده ها که اخبار برایشان خلاصه می شود در جنگ و انتخابات و نوسانات ارز و بورس و بهای نفت و طلا. از آن نویسنده ها هستم که دوست دارند خوانندگانشان در برابرِ نام های یوزورو هانیو، خاویر فرناندز و شوما اونو شبیه علامت تعجب یا خط تیره یا  سه نقطه نشوند و آن ها را برابر با سکوی توزیع مدالِ مسابقات جایزه بزرگ پاتیناژ سال 2015 بشناسند(همان مدال ها که دیشب توزیع شده اند) و از اینکه یوزورو هانیو در دو هفته گذشته 2 بار، هربار دست کم سه رکورد جهانی را جا به جا که نکرد، از اساس تکان داد با خبر باشند و با انتخاب های متنوع و هیجان انگیز و اریجینالِ خاویر فرناندز در موسیقی و کورئوگرافی و شیوه اجرا آشنا باشند و حرارت و طراوت و کیفیت هر یک حرکت شوما اونوی تازه از راه رسیده را دیده باشند و اگر خودشان به یاد دایسوکه تاکاهاشی نیفتاده باشند، دست کم از شنیدن این نام از زبان دیگران شبیه همان علامت های فوق الذکر نشوند و او را هنرمندی محبوب بشناسند که ... *


 


برای آن دسته از خوانندگانی که هم این چند خط را تا به آخر می خوانند و هم آن قدر با منطق و ریاضیات هم بازی نیستند که ترتیبِ 1،2،3 ایِ نام ها را تشخیص بدهند یا/و این قدر با ورزش غریبند که ترتیبِ سکو را نمی دانند: مدالِ طلا، آن وسطی است(یوزورو هانیو)، نقره، دست راست او و دست چپ ماست(خاویر فرناندز) و برنز هم آن یکی است که این دو تا نیست(شوما اونو)


____

* در عین حال، من از آن نویسنده ها هستم که امیدوارند اگر خوانندگانشان در هر کدام از کلیشه های خوانندگانی قرار دارند دست کم آنقدر کلیشه ای باشند که این نام های نا آشنا را مثل نام "هندوانه ابوجهل" در موتورهای جستجو وارد کنند و بدشان نیاید که بدانند وقتی از دایسوکه تاکاهاشی حرف می زنیم از چه حرف می زنیم!