یادداشت
یادداشت

یادداشت

پیش از شب

بازی دوست دارم:

علم و تکنولوژی و بازار هنوز هم از پس پاک کردن بعضی کثیفی ها بر نمی آیند و این برگ برنده سنت است. هنوز هم باید ملحفه را روی موزاییک ها پهن کرد و سطل سطل رویش آب ریخت و پارو کشید و راه افتادن آلودگی و رفتنش را دید. یعنی باید بیرونش کرد.
 از کم زوری بازوی من است یا یکدندگی این خون؟...راه افتاده؛ نگاهش می کنم که برود؛ هلش می دهم؛ مانده؛ اینجا زیر پای من؛ به رنگ آسمان غروب. 

توضیح: پیش تر هم گفته شد، پس تر هم گفته خواهد شد که در برچسب "آرشیو"، ایده هایی میبینید در انتظار رشد احتمالی .پس اگر قبلا جایی چیزی خوانده اید، دیده اید، شنیده اید که خویشاوند با این ایده به نظرتان می آید، لطف کنید و به نگارنده اطلاع دهید.
نظرات 3 + ارسال نظر
زویا شنبه 30 آبان 1394 ساعت 14:08 http://password-is-life.blogsky.com

ملحفه رو با پارو میشورید؟

خون؟ چه کردی با خودت؟ ملحفه رو راحت تر از اینها میشه از شر کثیفی خلاص کرد ...

زویا شنبه 30 آبان 1394 ساعت 14:11 http://password-is-life.blogsky.com

الان دیدم بازیه

هم چراغ سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 21:50

داستانکت یه حسن داره از نظر من که به شدت تصویریه که البته انتظاری جز این هم نمی شه از تو داشت.

خب راستش من سعی نکردم داستانک بنویسم. سعی کردم باهاش یه ایده بسازم.فقط مشت میزنم بوکس بازی نمی کنم..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد