همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره، فقط میمونه راضی کردن دو خانواده و جشن عروسی و ثبت رسمی که خب یه ذره گیر داره. سام وقتی از موضوع با خبر میشه با خودش فکر می کنه
از این مرغ پرورده* وان دیوزاد** چه گویی چگونه برآید نژاد
البته ستاره شناسها این مشکلش رو حل می کنن و بهش میگن بچه خیلی کاردرستkی از این ترکیب به وجود میاد و
خنک پادشاهی که هنگام او*** زمانه بشاهی برد نام او
از اون ور مهراب که قضیه رو میفهمه کلی شاکی میشه و به سیندخت میگه دستت درد نکنه با این دختر بزرگ کردنت
مرا گفت چون دختر آمد پدید ببایستش اندر زمان سر برید
نکشتم بگشتم ز راه نیا کنون ساخت بر من چنین کیمیا
اون طرف سام راه افتاده بره پیش منوچهر تا ازش اجازه ازدواج زال با رودابه، یعنی اجازه فامیل شدن با دشمن رو بگیره.
____
* زال که سیمرغ بزرگش کرده
**رودابه که از نوادگان ضحاکه
***یعنی همین بچه احتمالی زال و رودابه