یادداشت
یادداشت

یادداشت

بله

آن چه گذشت.. 


خبر به مهراب تا اونجا میرسه که منوچهر سام رو فرستاده تا دمار از روزگار کابل در بیاره. اینه که سیندخت رو صدا می کنه و


بدو گفت کاکنون جز این رای نیست               که با شاه گیتی مرا پای نیست

که آرمت با دخت ناپاک تن                            کشم زارتان بر سر انجمن

مگر شاه ایران ازین خشم و کین                  برآساید و رام گردد زمین


سیندخت هم میگه قبل از اینکه بکشیمون بذار من یه سر برم پیش سام گفتمان کنیم شاید حل شد.

 از این ور سیندخت د سام رو به دست میاره، از اون ور زال دل منوچهر رو. این وسط ستاره شناسها هم به منوچهر میگن از ترکیب زال-رودابه یه بابایی به دنیا میاد که


هوا را بشمشیر گریان کند                 بر آتش یکی گور بریان کند

کمر بسته شهریاران بود                    بایران پناه سواران بود


پس همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه و عروسی سر می گیره و بی خیال جنگ.


ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد