یادداشت
یادداشت

یادداشت

متمدن

آن چه گذشت..


باقی مسیر تمدن را تا جایی، زیر نامِ هوشنگ طی می کنیم: آتش کشف می شود و به افتخارش جشن سده پایه گذاشته می شود که شما می روید و از آژانس مسافرتیِ سر کوچه تان یا از آن یکی که رفیقِ رفیقتان مدیرتش را بر عهده دارد(این روزها تعداد دفاتر ارائه دهنده خدمات گردشگری از تعداد فروشگاه های عرضه کننده لوازم آرایشی هم بیشتر شده است و به قول زبل خان کافی است فقط دستتان را دراز کنید...)، خواهش می کنید یکی از صندلی های وسیله نقلیه شان را به نامتان کنند و یک پولی هم ازتان بگیرند و ببرندتان به تماشایش، مثلا روزی در مایه های دهم بهمن ماه. آهن استخراج می شود، کشاورزی توسعه پیدا می کند و اراضی بین مردم تقسیم می شوند و حیوانات به دو بخش اهلی و وحشی تقسیم می شوند و از همه مدرن تر هوشنگ خان

ز پویندگان هرچه مویش نکوست            بکشت و بسرشان برآهیخت پوست

...

برین گونه از چرم پویندگان                      بپوشید بالای گویندگان

 

حکیم طوس را ببخشایید که در زمان فعل خودش را با راوی که اینجانب باشم هماهنگ نکرده است. خب حق هم دارد طفلک! 11-10 قرنی عقب* است!

 

 ادامه دارد...

____

* دقت دارید که با اعمالِ نژادپرستیِ زبانی و آوردنِ "پیش" یا "پس" به جای "عقب"، معنای جمله ام دیگر می شود؟ و دیگر طنازی هم نخواهد داشت؟

نظرات 2 + ارسال نظر
هم چراغ شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 00:09

اون لحن طنزی که خلاصه های قبلیت از شاهنامه می دیدم اینجا نیست؛ به تعمده لابد؛ اما خب، اون خیلی ویژه تر بود و داشت تبدیل می شدبه سبک خودت؛ با امضا خودت

خب اوایل شاهنامه یا اجازه ش رو نمیداد یا من شجاعت استفاده از اون لحن رو براش نداشتم. از ماجرای جمشید به بعد شاهنامه شکل داستانی تری به خودش می گیره و راه برای منم بازتر میشه.

هم چراغ شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 21:31

پس باید یه کم منتظر بمونم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد