-
1395
یکشنبه 8 اسفند 1395 13:35
سالی که دارد تبدیل به سال گذشته می شود، تماشاچیِ تنبلی بوده ام. کم دیده ام؛ بد دیده ام؛ فقط دو تا از آرزوهایم را برآورده کرده ام: onimasa و سه سامورایی یاغی که لذت دیدنشان کمتر از هیجان جستجوشان بود. پیش از هر چیز، تقدیر و تشکر از خودم بابت ادامه روابط صمیمانه و کشفِ مدامِ ساتیاجیت رای با nayak و kapurush . کشف سال،...
-
از شرق و از دور
شنبه 7 اسفند 1395 21:36
از چین برای خودم کلکسیون کودک یادگار آورده ام. در تضادند انگار با سردی و بزرگی و قدمت و سکوت و سکون و مقررات و دستوراتِ این سرزمین. گم شده اند انگار بینِ آن همه جمعیت. جوان اما نیستند؛ جای پای کل تاریخ مانده توی نگاهشان.
-
پوچیِ معنا
شنبه 7 اسفند 1395 12:39
"قول" دنبال حل هیچ معمایی نیست، گیرم خواننده اش باشد. این حق و امکان را البته از خواننده نمی گیرد؛ داستان به او اجازه می دهد که همانی که هست بماند و دنبال نتیجه بازی بگردد و حتی اگر دوست داشت به دستش بیاورد. اما داستان در جستجوی هیچ پاسخی نیست؛ اصلا پرسشی ندارد. زندگی بی معنای عادیِ یکی از افراد بشر، رها بین...
-
مدیریت زمان
سهشنبه 3 اسفند 1395 22:37
دیروز در چشم هایم؛ فردا در دستهایم؛ تنم در امروز. hard boiled(John Woo)-1992
-
سو تفاهم
جمعه 1 بهمن 1395 15:30
روشنایی، عدم تاریکی نیست. In a lonely place (Nicholas Ray)-1950
-
کلیک
پنجشنبه 30 دی 1395 11:31
مرکزِ عالمیم؛ هر جا و هر لحظه
-
دود
سهشنبه 28 دی 1395 22:51
اگر یک سوی میله ها آزادی است؛ آزادی فقط اسیرِ میله که شد، هست! هندوستان به اندازه ای که برای تنها بودن لازم است، شلوغ است.
-
oyabun
پنجشنبه 23 دی 1395 15:58
در معرفی onimasa مدام نوشته اند"پدرخوانده ژاپنی"؛ به گمان من سطحی نگری است. عنوان اصلی فیلم و عنوان کتابی که ازش اقتباس شده هست: Kiryūin hanako no shōgai ؛ که شاید بشود ترجمه کرد: زندگی هاناکو کریوین؛ یعنی زندگی دخترِ مردی که می خواست خانواده ای بسازد! درباره داستان به لطفِ سلیقه حاکم بر صنعت ترجمه، بی خبریم...
-
یکی از دو حالت
جمعه 3 دی 1395 22:22
...les plongeons rentrés laissent parfois d'étranges courbatures. La chute
-
راه
چهارشنبه 1 دی 1395 22:15
زاتویچی می رود؛ رو به افق؛ پشت به ما. می رود تا ادامه داشته باشد. نمی رود تا در آینده ی پشتِ افق، چیزی را بیابد. او جستجوگر نیست، او در سفرِ رو به کمال نیست، او قهرمانِ منتظر در سرزمینی تاریک نیست. او نوری با خود ندارد، در تاریکی است و در تاریکی می ماند و پشت سر غم و مرگ و تنهایی می گذارد و می رود، نه شادی و آزادی و...
-
صندلی
چهارشنبه 1 دی 1395 20:38
با زخم هایم چشم هایم می اندیشم می بینم Manglehorn(David Gordon Green)-2014
-
Missing
دوشنبه 15 آذر 1395 22:39
_I miss you. +I miss you too. *I miss the old days when your romantic partners could be return to the video store. Big bang theory
-
گونه
جمعه 12 آذر 1395 21:12
ما چرا انیمیشن می سازیم؟ ما که نه...کسانی که بلدند و می توانند چرا این کار را می کنند؟ صرفا چون بلدند و می توانند؟ یا مثلا چون دستمزد بازیگر و تصویربردار و پیدا کردن لوکیشن و این جور چیزها برایشان گران تر از دستمزد انیماتور و هزینه های استودیویی و سخت افزاری تمام می شود؟ یا چون راه دیگری برای تعریف کردن قصه شان بلد...
-
رستمزاد
چهارشنبه 10 آذر 1395 19:43
آن چه گذشت... سام بعد از عروسی، زابل رو می سپره دست زال و خودش میره طرفای مازندران. وقتشه دیگه اون بچه ای که همه وعده دادن به دنیا بیاد، ولی نمیاد! بزرگ و سنگینه و رودابه حالش خیلی بده و همه نگرانن. یهو زال همان پرّ سیمرغش آمد بیاد بخندید و سیندخت را مژده داد نگفته بودیم ولی وقتی سام رفته بود زال رو از کوه بگیره بیاره...
-
la vie en rose-noir
چهارشنبه 10 آذر 1395 15:22
آخ که این نیاز مردم به امید و قهرمان و نیروی شرِ شکست پذیر برای سر به راه کردنشان چقدر به حال اثر هنری مضر است. مرز هنر و صنعت ارضای همین نیاز است شاید. 20 سال بعد از این، جف کاستلو* رسید کلاهش را از متصدی نمی گیرد و به کافه وارد می شود، جایی که نیک بیانکو از آن بیرون می آید بعد از این که فشنگهایش را توی سطل زباله...
-
بله
چهارشنبه 10 آذر 1395 14:32
آن چه گذشت .. خبر به مهراب تا اونجا میرسه که منوچهر سام رو فرستاده تا دمار از روزگار کابل در بیاره. اینه که سیندخت رو صدا می کنه و بدو گفت کاکنون جز این رای نیست که با شاه گیتی مرا پای نیست که آرمت با دخت ناپاک تن کشم زارتان بر سر انجمن مگر شاه ایران ازین خشم و کین برآساید و رام گردد زمین سیندخت هم میگه قبل از اینکه...
-
Who
چهارشنبه 10 آذر 1395 12:54
Tokyo raiders پر از ایده های خوب است و چند مجریِ توانمند هم در اختیار دارد اما چیزی کم است: زنجیری بین ایده ها و مهره های اجرایی. فکر کنیم بهانه را تولید کرده ایم، مردم خودشان خودشان را سرگرم می کنند غلط نیست، اما از احترام و اعتباری که می شود به ما و محصولمان قائل شد،می کاهد. Tokyo raiders(Jingle Ma)-2000
-
چاره
دوشنبه 8 آذر 1395 13:36
آنچه گذشت... منوچهر قبل از اینکه سام موضوع رو مطرح کنه میگه الان دیگه وقتشه که برای جلوگیری از خطرات احتمالی آینده،نسل ضحاک رو از رو زمین برداریم پس لشکرت رو بردار بهندوستان آتش اندر فروز همه کاخ مهراب و کابل بسوز نباید که او یابد از بد رها که او ماند از بچه اژدها سام هم میگه چشم و بر میگرده. اونوقت زال شاکی میشه و...
-
بحران
یکشنبه 7 آذر 1395 12:28
آنچه گذشت... همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره، فقط میمونه راضی کردن دو خانواده و جشن عروسی و ثبت رسمی که خب یه ذره گیر داره. سام وقتی از موضوع با خبر میشه با خودش فکر می کنه از این مرغ پرورده* وان دیوزاد** چه گویی چگونه برآید نژاد البته ستاره شناسها این مشکلش رو حل می کنن و بهش میگن بچه خیلی کاردرستkی از این ترکیب به...
-
setting
یکشنبه 7 آذر 1395 00:56
آن چه گذشت.. ندیمه های رودابه نگران میشن و پیپیر میشن قضیه چیه؟ رودابه هم میگه پر از پور سامست روشن دلم بخواب اندر اندیشه زو نگسلم ندیمه ها میان رودابه رو سر عقل بیارن و به راه راست هدایت کنن میگن ترا خود بدیده درون شرم نیست پدر را بنزد تو آزرم نیست که آن را که اندازد از بر پدر تو خواهی که گیری مر او را ببر ولی آخر سر...
-
زمانه
جمعه 5 آذر 1395 20:08
در تماشای قسمت دوم پدرخوانده تدوین موازی دو دوران از حیات خانواده کورلئونه دو دوره مختلف از تاریخ، دوبار ساخته شدن خانواده و با دو رهبر از دو نسل، همه یعنی قسمت دوم پدرخوانده درباره زمان است. زمانی که اولین ایتالیایی ها به امریکا مهاجرت می کردند، مثل ویتو از چیزی فرار می کردند و به سرزمین نو با آن تابلوی...
-
زال
پنجشنبه 4 آذر 1395 16:33
آنچه گذشت... خلاصه بعد از کلی اظهار ندامت و قول دادن به زال که از این به بعد حرف حرف اون باشه و روی هیچ کدوم از خواسته هاش نه نیاره، پدر و پسر دست هم رو میگیرن میرن خونه. اینا رو همینجا ول می کنیم میریم پیش مهراب که ز ضحاک تازی گهر داشتی بکابل همه بوم و بر داشتی جز اینا یه دختر هم داره به اسم رودابه که دو چشمش بسان دو...
-
محتوا
پنجشنبه 4 آذر 1395 16:16
پیش تر سه گانه "روابط جهنمی" علاقه این تیم کارگردانی به مضمون هویت و وابستگیشان به موسیقی در روایت( و نه صرفا بهره کشی احساسی از مخاطب) و مهارتشان در این شاخه را به نمایش گذاشته بود؛ این بار، سطحی بودنِ داستان، نقش کارگردانی را پررنگ تر کرده ، کمی دوزِ ونگ کار وای هم در فیلم نفوذ کرده که بخواهیم حتما می...
-
بازگشت
سهشنبه 2 آذر 1395 20:08
آن چه گذشت... بعد یه شب سام خواب میبینه و تو خواب بهش میگن گر آهوست بر مرد موی سپید ترا ریش و سر گشت چون خنگ بید پس از آفریننده بیزار شو که در تنت هر روز رنگیست نو اینه که پشیمون میشه و میره زال رو برگردونه خونه. زال کجاست؟ قله کوه، خونه سیمرغ اینا. بزرگ شده دیگه بچه نیست البته ولی خب موهاش هنوز سفیده. سیمرغ میره به...
-
خون تازه
دوشنبه 1 آذر 1395 19:42
آن چه گذشت... حالا دیگه هر سه تا پسر فریدون مرده ن، اونم کرانه گزید از بر تاج و گاه نهاده بر خود سر هر سه شاه پر از خون دل و پر از گریه روی چنین تا زمانه سرآمد بروی تا عمرش رو میده به من و شما و منوچهر و بقیه منوچهر یک هفته با درد بود دو چشمش پر آب و رخش زرد بود و بعدش رسما شد شاه ایران. همین موقع هاست که طرفای زابل،...
-
حریم
دوشنبه 1 آذر 1395 19:05
چشم ها را جور دیگر باید شست؛ زیر باران نباید رفت. The Grandmaster(Wong Kar Wai)-2013
-
انجام
سهشنبه 18 آبان 1395 21:49
آنچه گذشت... فریدون نامه سلم و تور رو میخونه و به پیک میگه برو بهشون بگو اینجوریام نیست که شما از برادرکشی متنبه شدید و طلب بخشش دارید یا ما چیزی یادمون رفته باشه؛ اینجوریه که کنون چون ز ایرج بپرداختید بکین منوچهر برساختید نبینید رویش مگر با سپاه ز پولاد بر سر نهاده کلاه درختی که از کین ایرج برست بخون برگ و بارش...
-
وقت
سهشنبه 18 آبان 1395 00:45
آن چه گذشت... یه خانمی هست به اسم ماه آفرید که ایرج برو مهر بسیار داشت قضا را کنیزک ازو بار داشت فریدون خبرِ وجود داشتن بچه ایرج رو که میشنوه کلی خوشحال میشه و به خودش امید انتقام میده که البته این بچه دختر میشه و دختر خوب هم که زره و کلاهخود نمیپوشه و گرز و شمشیر بر نمیداره و سوار اسب نمیشه بره انتقام پدرش رو بگیره!...
-
نقش
یکشنبه 16 آبان 1395 20:46
در ترجمه Nayak یا hero به فارسی یا زبان های دیگر، معنا از دست می رود. فیلم را "قهرمان" صدا کنیم، شما به چه چیزی فکر می کنید؟ مثلا هنرهای رزمی، جنگ، نجات فیزیکی بشریت از رنج های مادی که می شناسید و ...یا سینما؟ در هندوستان این دو کلمه پیش از هرچیز مترادفِ بازیگران نقش اول مرد است (شاهرخ خانشان را مثلا شما خوب...
-
از فیل تا ببر
شنبه 15 آبان 1395 18:09
وظیفه و کارکرد سفر بناست که این باشد: فاصله انداختن بین آدم و چمدان هایش! کارکردی که هم در توصیه پزشکان هست و هم در مصرف ادبی و کلا هنری.شاید به نظر بیاید کلی کلمه برای تشریح این مساله مورد نیاز است اما یک تصویر هم کافی است؛ همین تصویر؛ حتی گویا تر از آن پایان بندی با رها کردنِ چمدان ها پیش از بالا رفتن از قطارِ به...