-
در قدرتِ آدمی زاده
چهارشنبه 6 مرداد 1395 17:00
رسم دنیا رنگ دنیا کلاژی از مشهورترین کاراکترهای آفریده هایائو میازاکی
-
مدرسه
چهارشنبه 6 مرداد 1395 16:55
تا همین چند روز پیش، "داستان زاتویچی" فیلمی بود که من را با تاریخ و طبقات اجتماعی ژاپن و فرهنگش آشنا می کرد و دو فلسفه متفاوت را روی باریکه ای معلق بین هر دویی در نبرد تن به تن گذاشته است. الآن اما فیلمی است که "واشی" را به جمع "من" هایی که می شناختم اضافه کرده و تنوعشان را بالا برده و...
-
view
دوشنبه 28 تیر 1395 13:38
... یک بیت از شعر شاعری به ذهنم رسید. شعری که در نوجوانی در مجله ای خوانده بودم. "ای کرم ها، ای دوستان ما..." یک بیت دیگر هم به یادم آمد. "آسمان، دریده شو.زمین بسوز.انسان بمیر، بمیر. چه تهییجی است. چه چشم انداز عظیمی ..." جملات برخورنده ای بود."دوستان ما کرم ها..." [...]در واقع در ساعت...
-
senpai
دوشنبه 28 تیر 1395 13:30
"باران سیاه" کتابی نیست که شب ها قبل از خواب بخوانید. خواب بد می بینید. داستان، بدون پیاز داغ و روغن داغ و باقی چیزهای داغِ مرسوم، سرد و خشک، فرود آمدن بمب اتم بر هیروشیما و بعد از آن را روایت می کند. برای واقع نمایی از ترفندِ یادداشت های روزانه افرادِ تحت تاثیر این بمب استفاده کرده است. افرادی که تقریبا هیچ...
-
نقش منفی
دوشنبه 28 تیر 1395 03:23
گاهی، در بعضی صحنه ها، موسیقی سعی می کند تماشاگر را به هیجان بیاورد، کنش ها را توضیح بدهد و برداشت تماشاگر از آن ها را کنترل و جهت دهی کند. درست همین جاها موسیقی به فیلم آسیب می زند و زائد به نظر می آید. تماشاگر بی نیاز از آن هیجان کاذب و آن دستگیری است. موسیقی درباره ریونوسکه قضاوت می کند و بی طرفیِ مخاطب را از بین...
-
رسیدن به مقصد
یکشنبه 27 تیر 1395 15:15
با خودمان که صادق باشیم، اولین هدفمان از خواندن داستان، تماشای فیلم، شنیدن موسیقی، تماشای تابلوی نقاشی، رفتن به تئاتر، خواندن شعر و ...، سرگرم شدن و تفریح است؛ گاهی این میانه چیز دیگری هم دستمان را می گیرد و لذتمان عمق بیشتری می گیرد و سرِ گرم شده مان به کاری هم می آید و .... اولین هدف سازندگان هم همین است پس. آن ها...
-
نو
جمعه 25 تیر 1395 20:15
تماشای تاتسویا ناکادای در نقش های پر خشونتِ متناسب با قد و قامت و صدا و ویژگی های حرکتیش عادت شده است. حالا در هاچیکو با گردی که انگار روی تمام آن ویژگی ها نشانده است، با قدری سنگین کردنِ همان حرکاتِ کند و خشکِ بدن، با حذفِ غرورِ جنگجو از قدرت صدا و با افزودنِ شوق(نه میل) زندگی به نگاه، حسابی خرق عادت کرده است....
-
فرود
پنجشنبه 24 تیر 1395 16:26
( آنچه گذشت ) از اون طرف، توی ایران همه منتظر برگشتنِ ایرج هستن. فریدون نهاده دو دیده براه سپاه و کلاه آرزومند شاه ولی جای ایرج، سرِ بریده ایرج از راه میاد. بیفتاد از اسپ آفریدون* بخاک سپه سر بسر جامه کردند چاک سیه شد رخ و دیدگان شد سپید که دیدن دگرگونه بودش امید فریدون خیلی بلندمدت و خیلی به شدت برای ایرج عزاداری می...
-
بهارات ماتا کی جِی
چهارشنبه 23 تیر 1395 22:41
برای ورود به خاک هندوستان هم باید صف ایستاد. هواپیما، نیم ساعتی را بالای فرودگاه ایندیرا گاندی دور می زند تا نوبت نشستنش برسد. بعد همین اندازه هم روی زمین می ایستد تا نوبت راه رفتنش برسد و بعد نوبت رسیدنش به ایستگاهش. بعد من باید صف بایستم پشتِ بقیه مسافرها، بینشان یک عده اهالی کشمیر که ظاهرشان و وسایل همراهشان(کتری...
-
سفر در راوی!
سهشنبه 22 تیر 1395 12:56
گرچه ما ترجمه "بازمانده روز" را می خوانیم اما نمی توانیم لحن و زبان خاص راوی را نبینیم و طنز و در عین حال تراژدیِ حاصل از آن را لمس نکنیم.دست کم اگر ترجمه نجف دریابندری را می خوانیم. اصلا شاید از همین بابتِ ترجمه خواندن است که می توانیم این چیزها را بفهمیم و شاید غریبگیمان با زبان انگلیسی مانعمان باشد در درک...
-
سرانجام
دوشنبه 21 تیر 1395 12:31
فقط 100 دقیقه بعد، تحلیلِ تمامیِ حاضرانِ در این تصویر-مثل حاضرین در بسیاری از تصاویرِ تاریخیِ مشهورتر و تکان دهنده تر و موثر در مقیاس وسیع تر- از آن چه در حالِ انجامش بوده اند تغییر کرده است؛ با رسیدنِ آن انجام! تحلیلِ اشتباه از کلمه قهرمان در هر حالت ممکنش... دیدیه دشان در واکنش به مصدومیت غافلگیرکننده کریستیانو...
-
آزاد
یکشنبه 20 تیر 1395 13:48
داستان "رم، شهر بی دفاع" را هیچ وقت حتی برای خودتان هم باز تعریف نکنید! بد جوری تاریخ مصرف گذشته و متعصب و نژادپرستانه است. اما تا می توانید این عکس و اگر شد خود صحنه را تماشا کنید و آزاد بیاندیشید. Roma città aperta/ Rome, Open City( Roberto Rossellini)-1945
-
beech mein
یکشنبه 20 تیر 1395 13:23
با تمام وجود احساس می کنم آقای ارشا د کمیل* بابت کنار هم گذاشتم این 8 کلمه شایسته تقدیره: Upar Allah niche dharti/ Beech mein tera junoon یعنی : بالا خدا، پایین زمین، بینشون جنون تو sultan( Ali Abbas Zafar)-2016 لازم نیست به خدا اعتقاد داشته باشیم تا این ترکیب کلمات مفهوم قابل احترامی پیدا کنن، فقط کافیه مطلع باشیم که...
-
نمایش
جمعه 18 تیر 1395 14:05
دست آخر، دوربین برای چشمِ ما تصمیم می گیرد . آنتوان گریزمانِ گل زده؛ دیشب
-
لالایی
جمعه 18 تیر 1395 13:47
من این ترانه و ترجمه ش رو هدیه گرفته م: فرزند دوست داشتنی ام، نور چشمانم توان زانوهایم و امید زندگیام تا برگردی چشم به راهت هستم گهواره بچگیات را همین طور تکان میدهم لای لای این نهال زندگیام من مثل باغبان هستم با دلم از تو مواظبت میکنم بخواب دردت به جانم هی لای لایی نوزاد شیرینم لای لایی بخواب تا روشنی مژده...
-
بیرون
پنجشنبه 17 تیر 1395 19:53
یک بیرون داریم و یک درون. دماغ عمل شده، شیشه شکسته، تعداد تلفات فلان بمب گذاری، شماره صندلی، رنگ پرچم، فرم چشم، فیش حقوقی، نوع پوشش، قیمت بنزین، 2-0 و ... این ها بیرونند و هستند. ارسال لعنت برای منکرانشان هم از اختیاراتتان است! درون اگر داشته باشند، از روی زبان و زمان عبور می کنند؛ جایی می مانند؛ چیزی می سازند. نداشته...
-
مرگی و جهانی
سهشنبه 15 تیر 1395 15:39
مرگ چیز خوبی است. مردم را به هم نزدیک می کند. پست های توی صفحات مجازیشان را به هم شبیه می کند. علایق گذشته شان را ناگهان در امروزی* یکسان سازی می کند. کلی پیام و در نتیجه دیالوگ برقرار می کند. مثلا من روی صفحه گوشی تلفنم می خوانم:"سلام.درگذشت عباس کیارستمی در فرانسه را خدمت دوستان تسلیت می گویم." ؛و بعد از...
-
جایی دیگر
دوشنبه 14 تیر 1395 12:15
اینجا همه چیز بیرون از قاب می گذرد، حتی داستان! و موفقیت فیلم همین جاست؛ بر خلافِ باج دادنِ مرسوم به چشم و گوش تماشاگر برای تضمین رضایت از پیش تمرین شده و تکراری به جای تولیدِ چیزی درونی تر، حاصلِ اندیشه ای تحریک شده . بیرون از قاب، درونِ مخاطب است. old boy( Park Chan-wook)-2003
-
سرگذشت
شنبه 12 تیر 1395 19:00
تاریخ را با چشم باز می سازیم و با چشم بسته می پذیریم! آرون رمزی و کارت زردش؛ دیشب
-
اوج
شنبه 12 تیر 1395 02:20
( ...آنچه گذشت ) خب! ایرج میرسه به کمپِ برادراش و سپاهِ برادراش. بایرج نگه کرد یکسر سپاه که او بد سزاوار تخت و کلاه بی آرامشان شد دل از بهر او دل از مهر و دیده پر از چهر او همین نگاه، کار رو خراب می کنه. تور که داره ماجرا رو می بینه سلم رو هم صدا می کنه میگه بیا بببین چی شد! از ایران دلم خود بدو نیم بود باندیشه...
-
someone somewhere
جمعه 11 تیر 1395 12:36
ویژگی اصلیِ قهرمان نه پیروزی است، نه قدرت فوق بشری، نه مهارت های خارق العاده و نه محبوبیت؛ ویژگیِ اصلیِ او، تنهایی است. تیم پرتغال برابر پنالتی؛ دیشب این را هم داستان ها می دانند، هم نویسنده ها، هم عکاس ها، هم تماشاگران و هم قهرمان.
-
light is dark
پنجشنبه 10 تیر 1395 14:52
عدالت، صلح، امنیت و انسانیت؛ برای هر کدام از این ها تعریف هایی دارید و عمیقا به آن ها معتقدید. بر اساسشان قضاوت می کنید(و حکم به ممنوعیت قضاوت برای هر غیر از خودتان می دهید) و آدم خوب ها را از آدم بدها جدا می کنید و توی تیم آدم خوب ها قرار می گیرید. اما به واقع، چنان مرزهایی که در تعریف ها دارید آیا وجود دارند؟...
-
زمان، مکان و این قبیل حواشی
چهارشنبه 9 تیر 1395 20:44
اگر روزی روزگاری می خواستم از مجموعه داستان های شرلوک هولمز اقتباسِ سینمایی(تلویزیونی) داشته باشم، بی تردید این داستان یکی از انتخاب های اصلیم بود. دلیل اول در خطر بدون جان قهرمان، اوج و فرودهای گیرایی می سازد که مخاطبِ هولمز باز و حتی هولمز نباز و صرفا سریال باز و حادثه باز و قصه شنو را پابندِ محصول نهایی خواهد کرد و...
-
جهان و هر چه در او هست
سهشنبه 8 تیر 1395 19:53
برادری، برابری و شادی، بازوی کلفت می خواهد و عرق جبین و خونِ فراوان و رگ های جوان! مثلِ پیروزی! گراتزیانو پله و جورجو کیلینی؛ دیشب
-
the final shootout
جمعه 4 تیر 1395 12:12
مدت هاست روش های نفوذ به عمق شخصیت ها و وتعمق در هستی و استفاده ابزاری از جنون و جریان سیال ذهن، همراه با قرن و مخاطب تغییر کرده است. خبرش دیر به جهان سوم می رسد! Seven Psychopaths( Martin McDonagh)-2012
-
مرز
پنجشنبه 3 تیر 1395 20:37
مرزها، خواستنیند و داشتنی و پس ساختنی؛ یکیشان همین چارچوب دروازه فوتبال. مرزها غم آورند و گریختنی و دورریختنی و باز، داشتنی؛ یکیشان همین چارچوب دروازه فوتبال. باخت لحظه آخریِ اتریش به ایسلند؛ دیشب
-
سرگرمی سازی
پنجشنبه 3 تیر 1395 12:49
این داستان هم خون دارد و هم زن؛ هم عشق دارد و هم تنفر؛ هم ظالمِ دیدنی دارد و هم مظلومِ چشیدنی. طبیعتا شهرت و اقتباسِ تصویری هم دارد: مشهورترینش قسمتی از سریالِ مطرحِ قرنِ گذشته شبکه گرانادا با شرلوک هولمزِ بی همتایش جرمی برت که در همان نیم صفحه اولِ داستان، اصلا در همان دیالوگِ اولِ شمع به دستش ، چنان جانی به مردِ توی...
-
سلامت صحت
پنجشنبه 3 تیر 1395 02:17
از اونجایی که دوستای آقای علیفر توی تلویزیون Rai ، خیلی توی کمک به دوستشون موفق نبوده ن و ایشون با وجود تاکید بر وجود این دوستان و راهنماییاشون و تعمق شخصیشون در زبان ایتالیایی و تلفظ هاش، اسمِ تمامیِ بازیکنهایی که امکان غلط تلفظ کردنش بود رو غلط تلفظ کردن، یک بار برای همیشه به این قوانین دقت کنیم و حتی بی نیاز از...
-
what is it?
چهارشنبه 2 تیر 1395 18:13
برای درک تماشاگرای ایرلند شمالی، چیزهایی لازمه که ما نداریم؛ مثلا شاید خون مردم ایرلند شمالی یا تاریخی که از سر گذروندن یا برنامه های تلویزیونیشون یا گل و گیاهشون یا آب بارونشون یا نمی دونم دستپخت مامانشون! اون ها خوشحالن. به هوا می پرن و آواز می خونن no matter تو زمین چه خبره! گاهی، ما جهان سومیا همراه یه سری از جهان...
-
جهان
چهارشنبه 2 تیر 1395 17:38
( آن چه گذشت... ) فریدون خیلی عصبانی میشه واسه اون دو تا پسر پیغام تنبیهی میفرسته و میره به ایرج هم میگه دنیا دست کیه. ایرج میگه دنیا همینه دیگه بآغاز گنج است و فرجام رنج پس از رنج رفتن ز جای سپنج چو بستر ز خاکست و بالین ز خشت درختی چرا باید امروز کشت که هرچند چرخ از برش بگذرد تنش خون خورد بار کین آورد آخرشم در راستای...