-
امپراتور*ها هم زمین می خورند...
پنجشنبه 7 آبان 1394 18:15
دیشب کوهی اوچیمورا (که حتما اگر اهمیتی به وجود داشتنش می دهید، اما نامش را نشنیده اید یا در یاد ندارید و عکسِ زیر را برای آشنایی با او کافی نمی دانید راه موتورهای جستجو را بلدید) از بارفیکس سقوط کرد! البته حواسش بود که یوسوکه تاناکا هم این کار را انجام داده است، آن هم نه فقط بر روی بارفیکس، بلکه بر پارالل هم؛ و حالا...
-
در گذر زمان
چهارشنبه 6 آبان 1394 15:41
الان دیگه یادم نیست چقدر گذشته، ولی هیچ وقت یادم نرفت که برنامه داشتیم (یا شاید داشتم و رفیقی خیلی همراهی کرد باهاش) یه تحلیلی روی شخصیت های زن چند تا از داستان های شرلوک هولمز انجام بدیم. نه از این بابت که یک وظیفه فرهنگی را به اجرا درآورده باشیم. دست کم نه از جانب من. قصد بر این بود که چیزی جز مسابقه دزد و پلیس و...
-
درک دشوار دو چرخ روی آسفالت
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:27
شما نه می دانید و نه می خواهید که بدانید چون در رشته هایی که به تحصیلش تشویق شده اید و کتاب هایی که بابتش معرفی کرده اند، اشاره ای به مسابقات موتو جی پی چند روز پیش نشده است.گیرم که محصل واقعی اگر باشید احتمالا در تمامی رشته های توصیه شده، قابل مطالعه است: والنتینو رسی(که اگر زحمت خواندن این خطوط را کشیدید و خواستید...
-
انجام تکلیف
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:26
فردوسی هم مثل ما در تکالیف کلاسیمان، شاهنامه اش را با مقدمه آغاز کرده است. با این تفاوت که مقدمه او، یک مقدمه واقعی است و کارش، آغاز است و به تدریج وارد کردنِ خواننده به اصلِ ماجرا، از راهِ فراهم آوردنِ مقدمات. یکی شان(یکی از مقدمات)، در ستایشِ خرد، که بی آن نه نوشتن میسر بود و نه خواندن میسر است. فردوسی، بعد از شرح...
-
تجربه و هنر
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:25
فیلم های این یکی دو ساله اخیر ضعف شدیدی در عنوان دارند. البته این نظر شخصی و سلیقه من است که این عنوان ها را بدون جذابیت می یابد و از بابتِ هیچ کدام کنجکاوِ هیچ دانستنی نمی شود و میلِ تماشا را در جاهای دیگری باید جستجو کند؛ یکی همین "اعترافات ذهن خطرناک من". عنوانِ کسل کننده ای که وعده هیجان می دهد و از من...
-
یک دلیل ساده
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:24
نگاه به نامکانی در اشغال کبوترها برای تمرین هفتگی نقد و نگاه "نامکانی در اشغال کبوترها"، یکی از آن گونه تولیداتِ پر کلید و پر قفل است که رساندنِ بسیاری از کلیدهایش به قفلِ مربوطه چندان هم دشوار نیست؛ مثل همان بازی های کودکانه تقویت حواس و هوش کودک که مثلا تفاوت خرگوشِ بنفش رنگ را باید از ماهیِ سرخ رنگ تشخیص...
-
یک مشت رنجر تنها
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:23
همه ما، یعنی همه ما که در این همه قرن بعد از شروع تاریخ زندگی می کنیم و آدرس این همه کتاب خانه حقیقی و مجازی را بلدیم یا دست کم گوش داریم برای شنیدنِ خاطرات و داستان ها یا دیگر چشم که داریم برای تماشای نقاشی ها و ساختمان ها، داریم یا پا به پا به تقلیدِ (یا زیرِ بال به باورِ) قوی ترین تصویرِ ذهنیمان از روزی خوب یا بد،...
-
گاه دانش
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:22
دانشگاه یک زندان است؛ و همان طور که می دانید دو نوع زندان داریم. یکی آن ها که تن را میان چهار دیوار نگه می دارند و به جان فرصت خودآرایی می دهند با فارغ گذاشتنش از آلودگی بیرون دیوارها: خواندن و اندیشیدن و ساختن و فراگرفتن و ...؛ یکی هم آن ها که تن را گرفته نگرفته، چنگال را می گذارند روی جان که مبادا از اندازه گلیم...
-
بیچاره آدم!
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:21
برای قرار هفتگی تمرین نقد و نگاه تصاویر آغاز کننده فیلم، تداعی کننده تصاویر پایان دهنده "سرپیکو" هستند(دست کم این طور که من سرپیکو را به یاد می آورم). فیلم دیگری ساخته سیدنی لومت و بهره مند از یکی از به یادماندنی ترین نقش آفرینی های آل پاچینو. انگار جامعه دیگر آن پلیس خدمتگزارِ صادق را تمام و کمال قورت داده...
-
هواداری
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:20
یکی از جاهایی که به احتمال قریب به یقین در اصفهان به تماشایش می روید کلیسای در کتاب ها و مجلات و بروشورها و خاطراتِ دوستانتان آمده ی وانک است. پر از رنگ های براق و نو و با موزه ای همه چیز دار: از تار موی جمله نویسی شده تا استخوان کمر کوسه و تارِ کاسه شکسته و دستوراتِ شاه عباسی.پیشنهاد حقیر این است که این قدرها هم...
-
وقت در برابر پول
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:19
شما را نمی دانم ولی من وقتی فیلمساز نامداری(گیرم آن نام مجید مجیدی باشد)، قصد می کند به موضوع حساس کم پرداخته شده ای بپردازد، حتی اگر سیل پول و ابزار و عوامل به سویش جاری نباشد، انتظار دارم چیزهای نو و به یادماندنی ببینم(نه الزاما فیلمی نو و به یادماندنی).انتظار دارم ناچار بشوم به تفکر، از زاویه نگاهی پیشتر ندیده....
-
una passeggiata
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:18
خدمت خواهران و برادران مهربان و نامهربانم عرض کنم که اگر روزی از روزها خاک یزد هم مثل خاک کیش و دبی و آنتالیا و کلی جاهای دیگر، آغوشش را به رویتان باز کرد و تشریف بردید و از لذت تماشای مسجد جامع آبی رنگ و بلند مناره یزد بهره مند شدید و بعد از بیرون آمدن وسوسه شدید در محله قدیمی و کاهگلی پهلوی مسجد قدمی بزنید و مثلا...
-
مضارع اخباری
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:17
به بهانه تمرین هفتگی نقد و نگاه . بردمن (ترجیحِ شاید نوستالژیکِ ترجمه نکردنِ هر عنوانی که یادآورِ سوپرمن است)، یکی از همین داستان های آشنا و جذابِ پشت صحنه ی هنر را روایت می کند و هیچ چیزِ تازه ای اینجا نیست که به خاطرش دوستش داشته باشیم و تحسینش کنیم. هیچ کدام از اعماقِ تحت نفوذش هم جای نو و قبلا ندیده ای نیست که...
-
مثل همیشه
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:15
گفتگو یک مهارت است. ما نداریم. می گویم ما چون گفتگو با من و یکی دیگر (آن یکی دیگر می تواند یک من دیگر باشد) موجود می شود. «گفتن» اش را هر دو نفری بلدند، هر کدام به راه و رسم خود. اشکال در «شنیدن» مستتر در کلمه است. ما انگار به پوشش علاقه فراوان داریم و برداشتن حریم ها را نمی پسندیم؛ مثلا از روی مفهوم مستتر شنیدن(کاش...
-
بعضی ها توی رختخواب نمی میرند
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:14
فردا رسیده باشد؛ من لباس و شالِ آبی و مشکی خریده باشم؛ سوار هواپیما شده باشم؛ رم و بعد میلان پیاده شده باشم؛ توی استادیوم رفته باشم؛ تیم محبوبم را تماشا و تشویق کرده باشم؛ پول از حسابم برداشته باشم پس و مثلا خرج پالتو پوست و سفر دبی و رنگ آمیزی ساختمان و خرید زمین و کیف مدرسه فرزندان و پیتزای آخر بعضی هفته ها نکرده...
-
این پایین
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:14
به خاطر دودِ صورتی رنگِ فیلمِ سیاه و سفیدش، به خاطرِ بالاها و پایین هایش، نه به خاطر قصه و پیام هایش(که گذاشته ایم برای اهلش و هواخواهش)، از یاد نبردنی است و دوست داشتنی. من هم آن پایین، زیرِ میز، یک گوشی که می توانم داشته باشم!... دارم؟... High and low / Tengoku to Jigoku* (Akira Kurosawa)-1963 ______ * به گواه فرهنگ...
-
پیش روی
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:12
راه پیشرفت فقط از یک جا می گذرد: از «چشم». نه آن که در سر دارید، آن یکی که بر زبان دارید. می خواهید دکتر، مهندس،آشپز، خیاط، نویسنده، کتاب خوان، فارغ التحصیل، آزاد، اوستا(بر وزن روستا) یاهر چیز دیگری بشوید که شدنش یک قدم بعد از این جاست که هستید،لازم نیست بروید از یک جایی یک سی سال بردارید تا درش(برای آنان که وقتشان...
-
از روی دیوار
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:11
آدمی زاد هیچ کاری رو جز برای خودش انجام نمیده:دلی، دستی، مغزی،...؛ پیش و پس هم نداره.. + همسایه
-
کورونِکو
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:10
بعد از این که گفتم "مهم اینه که توی دانشگاه بهت خوش بگذره و گل بگیرن درِ دهنِ هرکی که از بازار کار و پرستیژ اجتماعیِ این و اون رشته میگه و حالش رو نداری دورش رو خط بکش"(البته آبرودار تر از این گفتم، با ادبیاتی مناسب عموزاده ی بزرگ ترِ جهان دیده ی از دانشگاه گذشته ی مُهر و شماره دار و داشته)، گفتگوی دانشیِ...
-
فارسی شکر است؟...
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:09
فردوسی به ضرورت وزنی نوشت :"نهان شد به گرد اندرون آفتاب/پر از خاک شد چشم پرّان عقاب" به جای اینکه بنویسد: "آفتاب به گرد اندرون نهان شد. چشم عقابِ پرّان پر از خاک شد". ما فهمیدیم. چرا؟ چون ضرورت شعری را می فهمیدیم و بابتش غلطهای دستوری را تصحیح می کردیم؟ یا چون در ساخته فردوسی، به یا بی هر ضرورتی،...
-
اول بدانید و آگاه باشید،بعد اگر دوست داشتید و شد مناری هم بدزدید
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:08
خواهران و برادران عقل کل و نتیجه بگیر و حکم صادر کن مخالف با هر قضاوتی که قاضیش جز شماست! مذاهبی در جهان هستند که جز انواع گوشت، چیزهای برای شما شاخ دارتری مثل تخم مرغ و سیر و پیاز را هم حرام می دانند و خورنده را جهنمی از نوع آمده در سخنان اربابان دین خود وعده داده اند. پس بی زحمت بدانید و آگاه باشید که اگر شکلات...
-
راه
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:07
از همان نور سبز تابیده به ماشینهایی که دختر قرمز پوش شب سیاه رنگ ابتدای فیلم و دوربین لرزانی که ژرار دوپاردیو را از رختخواب تا دستشویی تعقیب می کند و گاه از او عقب می ماند(خواننده می داند که خارج شدن بازیگر از قاب بندی دوربین هایی که جایی ثابت نشده اند امری طبیعی است و اشاره نگارنده به برنامه ریزی و نقشه کشی میلیمتری...
-
در رثا و ثنای ‘
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:06
کتابی هست به اسم A companion to literature and film که ما می توانیم به ترجمه آقای داوود طبایی عقدایی و ویراستاری آقای وحیدالله موسوی و به نام "راهنمایی بر ادبیات و فیلم" به لطف موسسه تالیف، ترجمه و نشر آثار هنری "متن" و فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، با یک جلد قرمز رنگ و طراحی روی جلد بسیار دم...
-
نانوایِ آسیابِ سفید
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:05
Mulino bianco یک نام تجاریِ ثبت شده است که هر آنچه بشود از آرد ساخت را زیر بال و پر دارد. دو سالی است (من در شمارش ضعیفم شاید تعداد سال ها جز این باشد) که دارندگان این نام تجاری، آنتونیو باندراس را به عنوان چهره تبلیغاتی شان انتخاب کرده اند و لابد قرارداد قشنگی هم بسته اند و پول های خوبی جا به جا کرده اند که جوینده می...
-
نظارت کیفی
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:04
اینکه یک طراح لباس خوب، کلی لباس قشنگ برای بازیگران طراحی کند و یک خیاط خوب بدوزدشان و آن ها هم بپوشندشان، برای خوش لباس شدن فیلم کافی نیست. یک کارگردان و یک تصویربردار هم باید برچگونگی تماشا شدنشان نظارت کنند. Ridicule (Patrice Leconte)-1996
-
کُشتیم و مُرد!
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:03
پی بردن به شباهتِ -دست کم- داستانیِ Ek villain و "من شیطان را دیدم" اصلا کار سختی نیست. کافی است دومی را دیده باشید و بعد مثلِ من به طور تصادفی یکی از دقایقِ یک ساعت پایانیِ (منهای چند دقیقه آخرِ آخر) اولی از برابر چشمتان عبور کند( یعنی در دقایقِ پیش تر چه بر فیلم و در فیلم رفته، نمی دانم و مهم نیست). دوست...
-
آن
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:02
فیلم پر کشش فیلمی نیست که تماشاگر را کنجکاو می کند که بعد چه خواهد شد؟ امروز با دستگاه های پخش خانگی، پاسخ این سوال را با به حد نیاز جلو بردن فیلم به دست می آورند (همان طور که وقتِ کتاب خواندن با ورق زدنِ شماره کافی از صفحات). کشش، یعنی تمامیِ لحظاتِ تماشاگر را با حال پر کردن؛ یعنی در هر لحظه چیزی تقدیم او کردن؛ یعنی...
-
صورتِ تکرار
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:01
"وکیل مدافع شیطان" یک سرگرمی است. سرگرمی دانستنِ چیزی نه توهین است نه تحقیر. بشر همواره در جستجو و تولیدِ سرگرمی بوده و هست؛ در هر زمان و مکانی هم به نامِ محبوب و مرسومِ (همان مُد) چهار دیواریش 1 صدایش کرده است. یک روز این سرگرمی شهربازی یا فلان اسبابِ بازی است؛ یک روز فلان قصه و فلان فیلم و فلان جُک است؛ یک...
-
صورتِ تکرار
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:01
"وکیل مدافع شیطان" یک سرگرمی است. سرگرمی دانستنِ چیزی نه توهین است نه تحقیر. بشر همواره در جستجو و تولیدِ سرگرمی بوده و هست؛ در هر زمان و مکانی هم به نامِ محبوب و مرسومِ (همان مُد) چهار دیواریش 1 صدایش کرده است. یک روز این سرگرمی شهربازی یا فلان اسبابِ بازی است؛ یک روز فلان قصه و فلان فیلم و فلان جُک است؛ یک...
-
بنی بشر
چهارشنبه 6 آبان 1394 00:00
کودکی مرده و عکسِ خیلی خوشگلی ازش گرفته اند. مردمِ عزیزِ جهان هم که بشر را برای تماشای زجر کشیدنش دوست دارند، مرگ این کودک را در دوزِ مناسبی از زجر ارزیابی کرده اند، عمیقا لذت برده اند و بعد لذتشان آن قدر زیاد شده که از لذت دان سرریز کرده و نیاز پیدا کرده اند به تقسیمش با دیگران جهتِ پیش گیری از اوردوز! جهانِ مجازی را...