-
ستاره اشتباهی
چهارشنبه 21 بهمن 1394 15:41
"قاتل" پر از تصاویری است که بعدها تبدیل می شوند به موتیف فیلم های جان وو. موتیف هایی که دوستشان داریم (ماهایی که دست کم بعضی فیلم های جان وو را دوست داریم، نه شماهایی که نام و نام خانوادگیش را دوست ندارید چون مثلا شبیه پیر پائولو پازولینی نیست!). فرق اینجاست که در "قاتل"، این تصاویر ستاره فیلم...
-
حق
جمعه 16 بهمن 1394 23:43
مرد، ایستاده؛ زن، نشسته؛ مرد تکه کاغذی به زن می دهد: بخون و امضاش کن! زن، انگار توهینی به او شده باشد یا مرد خاطره سلفی گرفتن با اژدهای هشت سری که از دهانِ هر سرش، آتشی به یکی از رنگ های رنگین کمان و از هشتمی هم رنگی که بشر هنوز نشناخته بیرون می آمده است را تعریف کرده باشد یا اصلا همین الآن این سلفی را به او نشان داده...
-
مهندسی
سهشنبه 13 بهمن 1394 23:11
درباره کلاه(ژان پیر ملویل) برای سه شنبه های تمرین نقد و نگاه مردی راه می رود و دوربین همین طور که به عقب می رود و فاصله اش را با او حفظ می کند، تماشایش می کند. در میانه راه، دوربین نظری به آسمان می اندازد: آسمان، پشت میله های افقی و عمودیِ تعبیه شده در سقف است. این میله ها یا بهتر، خط های افقی و عمودی، تا پایان،...
-
مخاطب کلاسیک
دوشنبه 12 بهمن 1394 11:37
به مادرم میگم "قصه این فیلمه رو از همون کارتونه گرفته ن که بچه هه مریض بود، می گفت برگ درخته بیفته می میرم، بعد پیرمرده می رفت یه برگ رو درخت می کشید.بچه هه زنده می موند پیرمرده یخ می زد" و هیچ اسمی از اُ هنری و داستانش نمی برم! میگم" بچه هه شده زن و پیرمرده شده یه آقای جوون خوش تیپ و ازش یه فیلم دو سه...
-
بعد از سوت پایان
شنبه 10 بهمن 1394 15:28
اگر چند داستان اول این اندازه ضعف نداشتند از نگاه من و می توانستم ترکیب سنگین "بهترین داستان های سال" را برایشان هضم کنم و یادداشت هایی که تصادفا چشمم بهشان می خورد این اندازه زیر پرچم "مرگ بر خواننده ای که یک عکس با شورتِ نویسندگی* ندارد" نبودند و می توانستم خودم را راضی کنم به خواندن هر بیست...
-
جا به جایی
شنبه 10 بهمن 1394 14:24
مراجع: تور برای فلان جا* می خواستم. متصدی: چند نفرید؟ مراجع: یه نفر متصدی(متاسف، نگران و حتی با کمی وحشت): single که خیلی گرون تموم میشه! حالا شما بردارید و 18 صفحه تمثیل بنویسید یا دهان شخصیت هایتان را پرکنید با توضیحات علمی و فلسفی که در مکتوباتِ تکلیف شده معلم هایتان هایلایت کرده اید.هرگز به این سرعت و کیفیت، مفهوم...
-
متمدن
جمعه 9 بهمن 1394 16:21
آن چه گذشت.. باقی مسیر تمدن را تا جایی، زیر نامِ هوشنگ طی می کنیم: آتش کشف می شود و به افتخارش جشن سده پایه گذاشته می شود که شما می روید و از آژانس مسافرتیِ سر کوچه تان یا از آن یکی که رفیقِ رفیقتان مدیرتش را بر عهده دارد(این روزها تعداد دفاتر ارائه دهنده خدمات گردشگری از تعداد فروشگاه های عرضه کننده لوازم آرایشی هم...
-
راز بقا
سهشنبه 6 بهمن 1394 23:21
فیلمی درباره حیات وحش. نماد های تمدن عبارتند از: سرباز امریکایی، زبان انگلیسی، مجلات اروتیک، مواد مخدر، فشنگ، دوربین عکاسی و پُست که کارکرد تمامیشان تقویتِ توحش است و دست آخر هم بر همگان روشن می شود که آدمی زاد بدون تفنگ هم از پسِ کشتن هم نوع (و غیر هم نوع) بر می آید و بدون سیم خاردار هم از عهده تعیین قلمرو بر می آید...
-
نام
پنجشنبه 1 بهمن 1394 22:37
اتوره اسکولا، در ایران صاحب آن اندازه از نام نیست که بعدِ درگذشتش تصویرش بشود کاغذ دیواریِ صفحات مجازی، دیالوگ فیلمش بشود پیامکِ واجبِ توی هر تلفنِ توی هر جیب، فیلم هایش بیایند روی صفحه اولِ سایت های مرجع دانلود فیلم و توی کیف های عرضه کننده های این کالای فرهنگی؛ یا اصلا خبرِ درگذشتش بشود breaking news گروه های توی...
-
Prem ratan
پنجشنبه 1 بهمن 1394 12:25
عاشقی یعنی انتخاب سلاح مناسب*. Kill Bill : Vol . 2( Quentin Tarantino)-2004 * ناگهان پی به رگ و ریشه خارجیِ تمامیِ کلماتِ توی نوشته ام بردم ، مثل ترکیب معمولِ تیم فوتبال باشگاهیِ فرنگیِ محبوبم! وسوسه اِعمالِ نژادپرستیِ زبانی، آنچه در پی می آید را ساخت: مهرورزی برابر است با گزیدنِ جنگ افزارِ درخور.
-
فرق
پنجشنبه 1 بهمن 1394 12:04
نویسنده ای که تمام نظریات برجسته خودش را تبدیل به دیالوگ می کند و در دهان شخصیت های توی نوشته اش می گذارد، مقاله نویسی است که به مخاطب عام تر فکر می کند، اما نویسنده ای که شخصیتش را وا می دارد به استفاده از تلفن سکه ای و برایش مشکل کمبود سکه طراحی می کند و این مشکل را با شلیک با اکراه یک فرمانده نظامی به دستگاه فروش...
-
رجحان
چهارشنبه 30 دی 1394 22:56
نگاه به نقش اول(جعفر مدرس صادقی) برای سه شنبه های تمرین نقد و نگاه "نقش اول" داستانِ زمان است: گذشته و حال و آینده. تصادفا مجله ای را بردارید و مصاحبه ای را بخوانید(این کار را می توانید بر روی سایت های اینترنتی و بدون تماس فیزیکی با کاغذ و مجله هم انجام بدهید). مهم نیست مصاحبه شونده شخصیتی هنری است یا سیاسی...
-
هنوز نه
دوشنبه 28 دی 1394 22:53
"رزم"ِ " رزم آفتاب پرست ها " می شود بهانه خواندنش که لابد اگر نویسنده ای حواسش به لطافت یا آهنگ یا فضاسازیِ این کلمه در برابرِ برادرانِ هم معنیَش مثل "جنگ" و "نبرد" بوده، ظرافتی در داستانش هست. بد تراشی و بی ظرافتیِ "آفتاب پرست ها" را ندیده گرفتم که برعکس، معرفِ داستان...
-
مد دیروز
یکشنبه 27 دی 1394 20:59
از تب و تابِ مُد که سال هایی بگذرد و طیف مخاطب آن مُد، پیرو رسوم جدیدی که شده باشند و رنگِ باب روزِ جدیدی گرفته باشند، تازه می شود به طور جدی به مُد قدیم فکر کرد و بعضی هایشان را تا شاید ابد هم نگه داشت و دوست داشت، یکه و تنها این بار! Funeral parade of roses ، مصداق بارزِ مد است؛ هم در محتوا و هم در ساختار. در مضمون...
-
qualified
جمعه 25 دی 1394 20:29
بعد از واقع گراییِ بی ذوق و کلاسیِ سه داستانِ اول*، به امیدِ تهویه ای، دست به دامنِ تنها عنوانی می شوم که خبر از نوعی فانتزی می دهد: پیشانی سوراخ من . تا به این جا، این تنها داستانی است که می توانیم باور کنیم، هیات انتخابی آن را برای شرکت دادن در مسابقه ای برگزیده است. این چهارمین داستان، اولین نوشته ای است که خواننده...
-
چاله توی چال!
چهارشنبه 23 دی 1394 23:01
بین 18 عنوان باقی مانده، ابهامِ توی " چال "، تبدیلش می کند به داستانِ سوم. مثل داستانِ دوم ، این یکی هم انگار به قلمِ شاگردِ سخت کوشِ کلاسِ "اصول داستان نویسی" باشد، با نظم و ترتیب و بی غلط طراحی و روایت شده است و مثل همان یکی، چیزی در دست های مخاطبش نمی گذارد جز پاسخِ پرسشِ "بعدش چه...
-
نظم
سهشنبه 22 دی 1394 21:39
بعد از بارها خواندنِ 19 عنوان باقی مانده* در فهرست ، " مارپله " می شود دومین داستانی که از فهرست 20 برگزیده خواهم خواند. نه چون این عنوان تولید کنجکاوی می کند، که برعکس، پایان داستان را حتی پیش از خواندنِ اولین کلمه ثبت شده روی صفحه، لو می دهد که قهرمان داستان حالا هرکس که خواهد بود و گره داستانش هرچه که...
-
کامل
سهشنبه 22 دی 1394 19:47
نگاهی به یک زندگی آرام (کلودیو کوپلینی) برای سه شنبه های تمرین نقد و نگاه . "یک زندگی آرام" پر است از "آن چه شما خواسته اید": مردهای خبیث، زن های نحیف، پدرهای هیولا و پسرهای گیج، گانگسترهای ایتالیایی و قوانین آلمانی و آشپزخانه های پوشش ساز و سردخانه های فراموشی ساز و ...، تنش و کنش و کشش و ... ....
-
سرگرمی
سهشنبه 22 دی 1394 19:22
آدم ها (و باقیِ جانوران)، به دلایل مختلف به سفر می روند. گاهی با رفع دلیل، گاهی با دستاوردی و گاهی هم با از دست دادنی از سفر بر می گردد؛ اما در نهایت یک چیز قطعی است: در طول سفر سرگرم شده است! Broken flowers (Jim Jarmusch)-2005
-
قالب
یکشنبه 20 دی 1394 22:40
"ایران برگر" از همان مرحله ایده، سریال است و نه فیلم بلند سینمایی. این ایده مناسب تقسیم شدن به قطعاتِ کوچک، نزدیک شدن به شخصیت ها، طعم دار شدن با خرده شوخی ها و شب و میزِ شام یا کاناپه و تنقلات و تنوعِ سنی و همنشینیِ گفتگودارِ تماشاگران است.بگوییم بین ساعات 7 تا 10 شب! اما خب فیلم سینمایی است و فاصله چند...
-
خواندن
یکشنبه 20 دی 1394 22:16
برگزار کنندگان جشنواره بهرام صادقی، بزرگترین جایزه ای که می شود به کسی که چیزی می نویسد داد را به 20 نفر از شرکت کنندگانشان داده اند: خواننده. از این بابت باید دست مریزاد گفت که می گوییم. اما خب گاهی تناسبی بینِ جایزه بگیر و جایزه نیست. این جایزه را شاید می شد به 5 نفر؛ 10 نفر، 15 نفر یا حتی 19 نفر داد اگر هیات...
-
بازاریابی
شنبه 19 دی 1394 11:42
"آدمکش"، پر است از لباس ها و دکورهای با زحمت و احتمالا مطالعه(آدم اگر خودش درباره لباسها و ساختمانهای فلان تاریخ فلان سرزمین مطالعه نداشته باشد هرگز متوجه کیفیت تحقیقات طراحان صحنه و لباس آن زمان و مکان نخواهد شد و فقط بر اساس "ان شا الله که این طور است" دست می زند و تشویق می کند) طراحی شده، همان...
-
سینما
جمعه 18 دی 1394 18:21
"هشت نفرت انگیز"، طراحی صحنه یک فیلم ژاپنی و به کار گیری فضای یک فیلم هنگ کنگی را دارد، قصه گوییِ احتمالا آگاتا کریستی را(نگارنده، متاسفانه تجربه ای در زمینه آگاتا کریستی خوانی ندارد و صرفا از جهت شباهت هایی که با تله تئاتر "تله موشِ" حسن فتحی در ماجرا دیده است و شیوه گره گشاییِ چند قسمتی که از...
-
زیر گذر
دوشنبه 14 دی 1394 23:18
در جستجوی لایه های زیرین حیات بشر هستید؟ خب به زیرِ زمین بروید: در مترو؛ آن جا هم بازرس ها و مامورهایی هستند برای برقراریِ امنیت، تعقیب، پرس و جو و خلاصه اطمینان حاصل کردن از برقرار بودنِ نظم و از بین بردنِ هر چیزِ غیرِ اصولی و در یک کلام از نبودِ آزادی. Subway(Luc Besson)- 1985 اصل عدم پیشنهاد عمومی را لحظه ای کنار...
-
مخاطب خاص
یکشنبه 13 دی 1394 12:01
دانستن یا ندانستن زبان سوئدی و اعتماد داشتن یا نداشتن به زیرنویس فیلم، تاثیر قابل توجهی در درک "فریادها و نجواها" ندارد. فیلم می توانست به راحتی بی دیالوگ به عرصه برسد. آن قدر زن های سفید، زن های سیاه، زنِ سرخِ توی زمینه سرخ، زمینه سبز، زمینه سفید، ژست ها و اندام گویا هستند که مهم نباشد مردها به سوالِ...
-
موسیقی
جمعه 11 دی 1394 00:07
ای کاش فیلمسازهای ژاپنی، خصوصا از نوع سازنده چامبارا(یا چانبارا، اصطلاحی برای اشاره به فیلم های سامورایی و شمشیرزنی)، گرایش بیشتری به نام های کوتاه و خوش آهنگی شبیه گویوکین، کاگه موشا، یوجیمبو، کوایدان، راشومون، کورونکو و ... داشتند تا پخش کننده های بین المللی هم به همان ساده سازی تلفظ و حذف و اضافه یکی دو حرف صدادار...
-
!
پنجشنبه 10 دی 1394 23:33
-فیلم دیشب چطور بود؟ -عجیب بود. Branded to kill/ Koroshi no rakuin(Seijun Suzuki)-1967
-
بیرون از سیستم
دوشنبه 7 دی 1394 11:35
یکی از ویژگی های قابل تقدیر فیلم های جیدایگکی(اصطلاحی برای اشاره به ژانر فیلم هایی که در دوره های تاریخی ژاپن می گذرند) دهه 1960،استفاده از موسیقی سنتی ژاپنی است که برای گوش های ما غربی ها بسیار عجیب می نماید. اول بار که به فاصله تک نت هایی از سازهای نا آشنا بر روی تصویرِ مثلا گام برداشتنِ سامورایی در بین درختان را می...
-
تمدن
پنجشنبه 3 دی 1394 12:55
آنچه گذشت.. بعد از انجام وظیفه و تکمیل مقدمات رسمی، وقت داستان است؛ و اولین داستان و اولین شاهِ توی نامه، کیومرث که دد و دام و هر جانور کس ندید ز گیتی بنزدیک او آرمید در اولین مراحل تمدن (به معنای یکجانشینی و تولید و دخالت در نظام طبیعت و به وجود آمدن قوانین و محدود شدن آزادی ها و ...، نه آن چه شما خواسته اید!) هستیم...
-
توی قاب
سهشنبه 1 دی 1394 23:56
نگاهی به داستان زاتویچی (کنجی میسومی) برای سه شنبه های تمرین نقد و نگاه امروز، در آخرین روزهای سال میانیِ دهه دومِ قرنِ بیست و یکم هم هنوز به شما می آموزند که شاخه گلی، نرده پلکانی، تارِ مویی، بالِ ملخی، چیزی جلوی کادر و برابرِ موضوع اصلیتان قرار دهید تا چند صدمِ ثانیه بیشتر چشمِ تماشاگرتان را رو به خودتان(فیلمتان)...